Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tolerability
U
قابلیت پذیرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
acceptability
U
قابلیت پذیرش پسندیدگی
Other Matches
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity
U
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility
U
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
serviceability
U
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability
U
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation
U
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
commensurability
U
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession
U
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility
U
قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance
U
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
admission
U
پذیرش
patient
U
پذیرش
patients
U
پذیرش
admissions
U
پذیرش
acceptance
U
پذیرش
induction
U
پذیرش
inductions
U
پذیرش
adoption
U
پذیرش
assents
U
پذیرش
assent
U
پذیرش
assented
U
پذیرش
assenting
U
پذیرش
acceptation
U
پذیرش
acceptance limit
U
حد پذیرش
acceptances
U
پذیرش
admittance
U
پذیرش
reception
U
پذیرش
receptions
U
پذیرش
intakes
U
پذیرش
intake
U
پذیرش
acceptance of offer
U
پذیرش پیشنهاد
admission
U
پذیرش به بیمارستان
selective admission
U
پذیرش انتخابی
receptions
U
دریافت پذیرش
sufficiently
<adv.>
U
قابل پذیرش
reception
U
دریافت پذیرش
social acceptance
U
پذیرش اجتماعی
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
قابل پذیرش
repulsion
U
عدم پذیرش
receptivity
U
قدرت پذیرش
admission requirements
U
شرایط پذیرش
rejection
U
عدم پذیرش
imprimatur
U
تصویب پذیرش
acceptance test
آزمون پذیرش
induction station
U
مرکز پذیرش
admission of liability
U
پذیرش تعهدات
admission port
U
دریچه پذیرش
group acceptance
U
پذیرش گروهی
magnetic susceptibility
U
پذیرش مغناطیسی
admission rate
U
میزان پذیرش
Reception
U
پذیرش هتل
face the music
<idiom>
U
پذیرش نسخه
refusing
U
عدم پذیرش
cry uncle
<idiom>
U
پذیرش شکست
acceptable
U
قابل پذیرش
refuses
U
عدم پذیرش
acceptable
<adj.>
U
قابل پذیرش
adequate
<adj.>
U
قابل پذیرش
good
[sufficient]
<adj.>
U
قابل پذیرش
refused
U
عدم پذیرش
sufficing
<adj.>
U
قابل پذیرش
sufficient
<adj.>
U
قابل پذیرش
receptionist
U
متصدی پذیرش
refuse
U
عدم پذیرش
satisfactory
<adj.>
U
قابل پذیرش
impassablility
U
غیر قابل پذیرش
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
rejects
U
عدم پذیرش چیزی
rejecting
U
عدم پذیرش چیزی
rejected
U
عدم پذیرش چیزی
receives
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
take a back seat
<idiom>
U
پذیرش پستترین مقام
susceptible
U
حساس مستعد پذیرش
application study
U
بررسی پذیرش اماد
bankable
U
قابل پذیرش در بانک
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
denials
U
عدم پذیرش حاشا
receive
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
susceptive
U
پذیرنده اماده پذیرش
hire out
<idiom>
U
پذیرش برای شغل
denial
U
عدم پذیرش حاشا
receptee
U
افراد مورد پذیرش
reject
U
عدم پذیرش چیزی
declaration of intention
U
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
hearing of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
market acceptance
U
پذیرش کالا توسط بازار
acceptance sampling
U
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
take one's own medicine
<idiom>
U
پذیرش محاکمه بدون شکایت
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
keyboard send receive
U
صفحه کلید ارسال- پذیرش
ksr
U
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
taking of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
reception
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
receptions
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
write off
<idiom>
U
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
freeload
<idiom>
U
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
accepts
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive
U
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accept
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
legal
U
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
focussed
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focusses
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused
U
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
medium
U
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
mediums
U
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility
U
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
dos
U
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error
U
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
abilities
U
قابلیت
susceptibility
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
ability
U
قابلیت
solubility
U
قابلیت حل
contemptibility
U
قابلیت
solvability
U
قابلیت حل
eligibility
U
قابلیت
habilitation
U
قابلیت
fitness
U
قابلیت
capacity
U
قابلیت
capacities
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
credential
U
قابلیت
qualification
U
قابلیت
capability
U
قابلیت
adaptability
U
قابلیت
skill
U
قابلیت
repeatability
U
قابلیت تکرار
reproducibility
U
قابلیت تکثیر
usability
U
قابلیت اجرا
usefulness
U
قابلیت اجرا
renewability
U
قابلیت تجدید
reliableness
U
قابلیت اعتماد
availability
U
قابلیت اجرا
reflectance
U
قابلیت انعکاس
applicability
U
قابلیت اجرا
inflammability
U
قابلیت اشتعال
inheritability
U
قابلیت توارث
inaptly
U
با عدم قابلیت
application
[applicability]
U
قابلیت اجرا
serviceability
U
قابلیت تعمیر
serviceability
U
قابلیت استفاده
serializability
U
قابلیت تسلسل
resectability
U
قابلیت برش
ignitibility
U
قابلیت احتراق
imitability
U
قابلیت تقلید
vendibility
U
قابلیت فروش
salability
U
قابلیت فروش
perceptibility
U
قابلیت درک
retractility
U
قابلیت انقباض
imputability
U
قابلیت اسناد
readability
U
قابلیت خواندن
portability
U
قابلیت حمل
portability
U
قابلیت ترابری
usefulness
U
قابلیت استفاده
machinability
U
قابلیت تراش
pliability
U
قابلیت خمیدگی
permeability
U
قابلیت تراوایی
magnetic susceptibility
U
قابلیت مغناطیسی
application
[applicability]
U
قابلیت استفاده
malleability
U
قابلیت انعطاف
manageability
U
قابلیت اداره
opposability
U
قابلیت تقابل
maneuverability
U
قابلیت مانور
applicability
U
قابلیت استفاده
navigability
U
قابلیت کشتیرانی
moveability
U
قابلیت حرکت
portability
U
قابلیت انتقال
interpretability
U
قابلیت توجیه
quench aging property
U
قابلیت بهسازی
intelligibility
U
قابلیت فهم
punishability
U
قابلیت مجازات
preventability
U
قابلیت جلوگیری
presentability
U
قابلیت ارائه
pregnability
U
قابلیت تسخیر
predicability
U
قابلیت اسناد
practicableness
U
قابلیت عبور
interchangeability
U
قابلیت تبادل
interchangeability
U
قابلیت تعویض
motor ability
U
قابلیت حرکت
interpretability
U
قابلیت تفسیر
potability
U
قابلیت حمل
potability
U
قابلیت شرب
meltability
U
قابلیت گداختن
provability
U
قابلیت اثبات
failure safety
U
قابلیت اعتماد
reliability
U
قابلیت اعتماد
trafficability
U
قابلیت عبور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com