Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
visibility
U
قابلیت دید قابل رویت بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
payable at sight
U
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
visibility
U
قابلیت رویت
sensible
U
قابل درک قابل رویت
visible
U
قابل رویت
apparent
U
قابل رویت
macroscopic
U
قابل رویت
visible
U
نمایان قابل رویت
visibles
U
کالاهای قابل رویت
inenarrable
U
غیر قابل رویت
uncovered
U
واضح قابل رویت غیر سری
helical
U
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
chip
U
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips
U
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
extensible
U
قابلیت تمدید قابل تعمیم
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity
U
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility
U
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
apply
U
قابل اجرا بودن
solvency
U
قابل وصول بودن
applies
U
قابل اجرا بودن
noteworthiness
U
قابل ملاحظه بودن
to hold water
U
قابل قبول بودن
credibility
U
قابل قبول بودن
serviceableness
U
قابل استفاده بودن
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
memorability
U
قابل یادداشت بودن
applying
U
قابل اجرا بودن
disputability
U
قابل اعتراض بودن
sociability
U
قابل معاشرت بودن
remerkableness
U
قابل ملاحظه بودن
bribable
U
قابل رشوه بودن
to be valid
U
قابل قبول بودن
serviceability
U
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability
U
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation
U
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
springs
U
جهیدن قابل ارتجاع بودن
imperceptibility
U
غیر قابل مشاهده بودن
irremovability
U
غیر قابل عزل بودن
incomprehensibility
U
غیر قابل فهم بودن
indivisibility
U
غیر قابل تقسیم بودن
spring
U
جهیدن قابل ارتجاع بودن
irrevocability
U
غیر قابل فسخ بودن
indigestibility
U
غیر قابل هضم بودن
to be available for delivery at short notice
U
بلافاصله قابل تحویل بودن
irresistibleness
U
غیر قابل مقاومت بودن سختی
commensurability
U
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession
U
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
imparity
U
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
reflectance
U
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility
U
قابلیت کشش قابلیت تورق
rule of law
U
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
at sight
U
به رویت
sights
U
رویت
sight
U
رویت
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
at sight
U
بمحض رویت
draft at sight
U
برات به رویت
anchor in sight
U
لنگر رویت شد
angle of sight
U
زاویه رویت
sights
U
رویت کردن
bill pay able at sight
U
برات رویت
sight
U
رویت کردن
seeing
U
بینش رویت
option of inspection
U
خیار رویت
sight draft
U
برات به رویت
invisible trade
U
تجارت غیرقابل رویت
parallax-free
<adj.>
U
بدون اختلاف در رویت
preview
U
قبلا رویت کردن
invisibles
U
معاملات غیرقابل رویت
previews
U
قبلا رویت کردن
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
the pot calls the kettle black
U
دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
Please face me when I'm talking to you.
U
لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
What brazen cheek ! Ilike your impudence .
U
بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
parallax
U
اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
heliacal
U
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
subaqueous ranging
U
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
attribute
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributing
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
reflected code
U
سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
angle of view
U
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
pot calling the kettle black
<idiom>
U
دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
invisible assets
U
دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
sights
U
بازرسی کردن رویت کردن
sight
U
بازرسی کردن رویت کردن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
abilities
U
قابلیت
susceptibility
U
قابلیت
eligibility
U
قابلیت
contemptibility
U
قابلیت
skill
U
قابلیت
qualification
U
قابلیت
credential
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
ability
U
قابلیت
habilitation
U
قابلیت
solubility
U
قابلیت حل
capability
U
قابلیت
fitness
U
قابلیت
solvability
U
قابلیت حل
capacities
U
قابلیت
capacity
U
قابلیت
adaptability
U
قابلیت
ignitability
U
قابلیت احتراق
appealability
U
قابلیت استیناف
ignitibility
U
قابلیت احتراق
viability
U
قابلیت زیستن
tempering quality
U
قابلیت بهبود
fusibility
U
قابلیت ذوب
viability
U
قابلیت دوام
portability
U
قابلیت حمل
viability
U
قابلیت سوددهی
disabilities
U
عدم قابلیت
alterability
U
قابلیت تغییر
tensility
U
قابلیت کشش
tensibility
U
قابلیت کشش
tactility
U
قابلیت لمس
fungibility
U
قابلیت تعویض
ignitability
U
قابلیت اشتعال
readability
U
قابلیت خواندن
quench aging property
U
قابلیت بهسازی
fusibility
U
قابلیت گداز
swivelling feature
U
قابلیت نوسان
punishability
U
قابلیت مجازات
disability
U
عدم قابلیت
preventability
U
قابلیت جلوگیری
ground visibility
U
قابلیت دیدزمینی
adaptableness
U
قابلیت توافق
imitability
U
قابلیت تقلید
predicability
U
قابلیت اسناد
absorbency
U
قابلیت جذب
habitability
U
قابلیت سکنی
habitableness
U
قابلیت سکونت
hardenability
U
قابلیت سختی
presentability
U
قابلیت ارائه
absorbability
U
قابلیت جذب
reliableness
U
قابلیت اعتماد
potability
U
قابلیت حمل
reflectance
U
قابلیت انعکاس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com