English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
productivity U قابلیت تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
image printer U چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
Other Matches
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
skill U قابلیت
solubility U قابلیت حل
credential U قابلیت
fitness U قابلیت
capability U قابلیت
competence U قابلیت
qualification U قابلیت
habilitation U قابلیت
abilities U قابلیت
capacity U قابلیت
solvability U قابلیت حل
susceptibility U قابلیت
adaptability U قابلیت
eligibility U قابلیت
capacities U قابلیت
competence U قابلیت
contemptibility U قابلیت
ability U قابلیت
stretchability U قابلیت بسط
inaptly U با عدم قابلیت
fordability U قابلیت عبور
capability U صلاحیت قابلیت
flammability U قابلیت اشتعال
flexility U قابلیت تغییر
fissility U قابلیت انشقاق
fusibility U قابلیت ذوب
fermentability U قابلیت تخمیر
fungibility U قابلیت تعویض
survivability U قابلیت باززیستی
forgeability U قابلیت اهنگری
extensibility U قابلیت کشش
practicableness U قابلیت عبور
inflammability U قابلیت اشتعال
imputability U قابلیت اسناد
potability U قابلیت حمل
trustworthiness U قابلیت اعتماد
trustiness U قابلیت اعتماد
transportability U قابلیت حمل
transmissibility U قابلیت انتقال
transmissibility U قابلیت فرستادن
trannlatability U قابلیت انقال
trannlatability U قابلیت ترجمه
trafficability U قابلیت عبور
imitability U قابلیت تقلید
usability U قابلیت استفاده
potability U قابلیت شرب
volatileness U قابلیت تبخیر
efficiency U قابلیت کاردانی
vibratility U : قابلیت ارتعاش
elasticity U قابلیت ارتجاعی
elasticity U قابلیت ارتجاع
versatility U قابلیت تغییر
veniality U قابلیت اغماض
disabilities U عدم قابلیت
disability U عدم قابلیت
acceptability U قابلیت قبول
accessibility U قابلیت وصول
tempering quality U قابلیت بهبود
dependable U قابلیت اطمینان
tensility U قابلیت کشش
tensibility U قابلیت کشش
habitability U قابلیت سکنی
ground visibility U قابلیت دیدزمینی
presentability U قابلیت ارائه
preventability U قابلیت جلوگیری
fusibility U قابلیت گداز
tactility U قابلیت لمس
tenability U قابلیت تصرف
habitableness U قابلیت سکونت
ignitibility U قابلیت احتراق
ignitability U قابلیت احتراق
tolerability U قابلیت پذیرش
ignitability U قابلیت اشتعال
usefulness U قابلیت استفاده
tenability U قابلیت نگهداری
variability U قابلیت تنظیم
suability U قابلیت تعقیب
predicability U قابلیت اسناد
pregnability U قابلیت تسخیر
hardenability U قابلیت سختی
swivelling feature U قابلیت نوسان
comprehensibility U قابلیت درک
absorbability U قابلیت جذب
absorbency U قابلیت جذب
absorptivity U قابلیت جذب
comparableness U قابلیت مقایسه
adaptableness U قابلیت توافق
addibility U قابلیت افزایش
adhesiveness U قابلیت چسبندگی
compressibility U قابلیت فشردگی
computability U قابلیت محاسبه
convertibility U قابلیت تبدیل
conversableness U قابلیت معاشرت
controllability U قابلیت کنترل
conductivity U قابلیت هدایت
conductibility U قابلیت هدایت
perceptibility U قابلیت درک
conceivability U قابلیت تصور
adjusability U قابلیت تطبیق
adjusability U قابلیت تنظیم
readability U قابلیت خواندن
attainability U قابلیت حصول
audibility U قابلیت استماع
coagulability U قابلیت انعقاد
quench aging property U قابلیت بهسازی
punishability U قابلیت مجازات
changeableness U قابلیت تغییریاتبدیل
pourability U قابلیت ریزش
castability U قابلیت ریزش
brushability U قابلیت رنگرزی
approachability U قابلیت تقرب
applicability U قابلیت اجراء
compactibility U قابلیت تراکم
combustiblity U قابلیت تراکم
combustiblity U قابلیت انفجار
combustiblity U قابلیت احتراق
alterability U قابلیت تغییر
combustibility U قابلیت اشتعال
combustibility U قابلیت سوزش
appealability U قابلیت استیناف
combinability U قابلیت ترکیب
calculability U قابلیت شمارش
corruptibility U قابلیت فساد
stickability U قابلیت محافظت
solubility U قابلیت انحلال
communicability U قابلیت ارتباط
adaptability U قابلیت انطباق
severability U قابلیت تقسیم
severability U قابلیت سواشدن
emissivity U قابلیت انتشار
emissivity U قابلیت نشر
serviceability U قابلیت تعمیر
serviceability U قابلیت استفاده
erectility U قابلیت نعوظ
stickability U قابلیت مقاومت
extensibility U قابلیت تمدید
explosiveness U قابلیت انفجار
expansibility U قابلیت انبساط
expandability U قابلیت توسعه
expandability U قابلیت انبساط
excitability U قابلیت تحریک
exchangeability U قابلیت معاوضه
erodibility U قابلیت فرسایش
serializability U قابلیت تسلسل
comparability U قابلیت قیاس
vendibility U قابلیت فروش
digestibility U قابلیت هضم
reproducibility U قابلیت تکثیر
destructibility U قابلیت انهدام
dependability U قابلیت اطمینان
dependability U قابلیت اعتماد
repeatability U قابلیت تکرار
renewability U قابلیت تجدید
reliableness U قابلیت اعتماد
culpability U قابلیت مجازات
dis qualified U فاقد قابلیت
dissolubility U قابلیت انحلال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com