Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
biodegraability
U
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
biologically
U
زیست شناختی
biological
U
زیست شناختی
biological control
U
کنترل زیست شناختی
biologism
U
زیست شناختی نگری
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
biodegradable
U
زیست تجزیه پذیر
ecological equilibrum
U
همترازی بووم شناختی تعادل بوم شناختی
degradation
U
فروافت
biologically
U
بیولوژیکی
biological
U
بیولوژیکی
biosynthesis
U
سنتز بیولوژیکی
susceptance
U
پذیرندگی
receptivity
U
پذیرندگی
electrode susceptance
U
پذیرندگی الکترد
sexual receptivity
U
پذیرندگی جنسی
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity
U
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility
U
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
swimming capability
U
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation
U
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability
U
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
accession
U
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability
U
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
ductility
U
قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance
U
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
cognitive
U
شناختی
technological
U
فن شناختی
technologically
U
فن شناختی
acoustic
U
صوت شناختی
esthetic
U
زیبایی شناختی
ecologically
U
بوم شناختی
ecological
U
بوم شناختی
pathological
U
اسیب شناختی
aesthetic
U
زیبایی شناختی
epistemological
U
معرفت شناختی
ecological factor
U
همگربوم شناختی
aesthetically
U
زیبایی شناختی
phonetic
U
اوا شناختی
geological
U
زمین شناختی
sociological
U
جامعه شناختی
mythological
U
اسطوره شناختی
ecological change
U
تغییربوم شناختی
neurological
U
عصب شناختی
criminological
U
جرم شناختی
cognitive schema
U
طرحواره شناختی
methodological
U
روش شناختی
cognitive style
U
سبک شناختی
petrological
U
سنگ شناختی
cognitive system
U
نظام شناختی
cognitive map
U
نقشه شناختی
phenomenological
U
پدیدار شناختی
cognitive dissonance
U
ناهماهنگی شناختی
cognitive consonance
U
هماهنگی شناختی
philologically
U
زبان شناختی
morphological
U
ریخت شناختی
ecological unit
U
یگان بوم شناختی
cosmological constant
U
ثابت کیهان شناختی
ecological realized natality
U
زه و زاد بوم شناختی
ecological architecture
U
معماری بوم شناختی
genetic engineering
U
مهندسی زاد شناختی
acoustic investigation
U
جستار صوت شناختی
ecological change
U
دگرگونی بوم شناختی
cosmological principal
U
اصل کیهان شناختی
ecological process
U
فرایند بوم شناختی
ecological nich
U
زیستخوان بوم شناختی
ecological factor
U
سازه بوم شناختی
cosmological model
U
مدل کیهان شناختی
ecological equivalent
U
هم ارزی بوم شناختی
ecological constallation
U
برج بوم شناختی
ecological backlash
U
وازنش بوم شناختی
ecological distance
U
فاصله بوم شناختی
graphopathology
U
اسیب شناسی خط شناختی
preferred cognitive mode
U
شیوه شناختی مرجح
ethnopsychology
U
روانشناسی قوم شناختی
neuropsychology
U
روانشناسی عصب شناختی
kinesiological analysis
U
تحلیل حرکت شناختی بدن
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
ecological mortality
U
مرگ و میر بوم شناختی
Industrial Aesthetic
U
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry
U
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis
U
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
symbion
U
هم زیست
biogen
U
زیست زا
subsistence
U
زیست
bio-
U
زیست -
performance of the dam
U
زیست سد
worked
U
زیست عمل
viability
U
زیست پذیری
biogases
U
زیست گاز
liveware
U
زیست افزار
biological clock
U
زیست گشت
biology
U
زیست شناسی
homeland
U
زیست بوم
homelands
U
زیست بوم
joie de vivre
U
زیست شادی
subsist
U
زیست کردن
subsisted
U
زیست کردن
subsisting
U
زیست کردن
eco-
U
زیست بوم
subsists
U
زیست کردن
biogenesis
U
زیست زاد
biogenetic
U
زیست زادی
biometrics
U
زیست سنجی
biomechanics
U
زیست مکانیک
biochemist
U
زیست شیمیدان
biologism
U
زیست شناسی
biochemists
U
زیست شیمیدان
biome
U
زیست بوم
biome
U
اقلیم زیست
subsistence
U
مربوط به زیست
biomass
U
زیست توده
bioluminescence
U
زیست تابی
biogeography
U
زیست جغرافی
biometry
U
زیست سنجی
work
U
زیست عمل
biogenic
U
زیست زاییده
biogenosphere
U
زیست کره
biogenosphere
U
زیست سپهر
biotechnology
U
زیست فناوری
biotype
U
زیست گروه
biospher
U
زیست کره
biopolymer
U
زیست بسپار
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
subsistence
U
وسایل زیست
biogas
U
زیست گاز
biologist
U
زیست شناس
biometrics
U
زیست سنجش
existences
U
زیست موجودیت
modus vivendi
U
شیوه زیست
exvia
U
برون زیست
libidos
U
زیست مایه
colony
U
زیست گاه
settlement
U
زیست گاه
settlements
U
زیست گاه
biological chemistry
U
زیست شیمی
biosphere
U
زیست کره
biosphere
U
فضای زیست
biosphere
U
زیست سپهر
biochemistry
U
زیست- شیمی
biophysics
U
زیست- فیزیک
environment
U
محیط زیست
libido
U
زیست مایه
life space
U
فضای زیست
inhabitant
U
زیست کننده در
life force
U
زیست نیرو
livability
U
زیست پذیری
libidinal
U
زیست مایهای
biochemistry
U
زیست شیمی
environments
U
محیط زیست
existence
U
زیست موجودیت
lacustrine
U
زیست کننده دردریاچه
limnetic
U
زیست کننده در اب شیرین
limnic
U
زیست کننده در اب شیرین
biochemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
biological chemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
life zone
U
منطقه زیست شناسی
viable
U
زیست پذیر ماندنی
biocid
U
زیست کش مانع حیات
biochron
U
زیست زمان جانداران
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
coexistent
U
باهم زیست کننده
limicoline
U
زیست کننده درساحل
eco-technology
U
فناوری زیست بوم
eco-tech
U
فناوری زیست بوم
human biometric
U
زیست سنجی انسانی
bioclimatology
U
زیست اقلیم شناسی
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
saltwater
U
زیست کننده در اب شور
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
geobiology
U
زمین زیست شناسی
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
proclimax
U
منطقه زیست جانوریاگیاهی
phenology
U
زیست پدیده شناسی
stenobathic
U
درعمق کم زیست کننده
environmentalists
U
محیط زیست گرا
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
environmentalist
U
محیط زیست شناس
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
biomass pyramid
U
هرم زیست توده
environmentalist
U
محیط زیست گرا
environmentalists
U
محیط زیست شناس
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
xerophile
U
قابل زیست در محیطهای خشک
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
host organism
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
انگلی شدن
[زیست شناسی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com