Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feasibility
U
قابلیت انجام کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
accession
U
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
Other Matches
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution
U
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility
U
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity
U
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
electromagnetic compatability
U
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability
U
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability
U
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation
U
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
commensurability
U
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
reflectance
U
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility
U
قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
fitness
U
قابلیت
skill
U
قابلیت
solubility
U
قابلیت حل
adaptability
U
قابلیت
habilitation
U
قابلیت
solvability
U
قابلیت حل
capacities
U
قابلیت
capacity
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
credential
U
قابلیت
qualification
U
قابلیت
eligibility
U
قابلیت
susceptibility
U
قابلیت
competence
U
قابلیت
ability
U
قابلیت
capability
U
قابلیت
abilities
U
قابلیت
contemptibility
U
قابلیت
ignitability
U
قابلیت اشتعال
ignitibility
U
قابلیت احتراق
conviviality
U
قابلیت امیزش
vibratility
U
: قابلیت ارتعاش
wettability
U
قابلیت خیسی
weldability
U
قابلیت جوشکاری
volatileness
U
قابلیت تبخیر
fusibility
U
قابلیت ذوب
habitableness
U
قابلیت سکونت
hardenability
U
قابلیت سختی
habitability
U
قابلیت سکنی
imitability
U
قابلیت تقلید
versatility
U
قابلیت تغییر
veniality
U
قابلیت اغماض
ground visibility
U
قابلیت دیدزمینی
fusibility
U
قابلیت گداز
ignitability
U
قابلیت احتراق
fungibility
U
قابلیت تعویض
emissivity
U
قابلیت انتشار
emissivity
U
قابلیت نشر
forgeability
U
قابلیت اهنگری
edibility
U
قابلیت خوردن
dissolubility
U
قابلیت انحلال
divisibility
U
قابلیت تقسیم
distensibility
U
قابلیت انبساط
dis qualified
U
فاقد قابلیت
digestibility
U
قابلیت هضم
productivity
U
قابلیت تولید
destructibility
U
قابلیت انهدام
dependability
U
قابلیت اطمینان
dependability
U
قابلیت اعتماد
confidentiality
U
قابلیت اعتماد
erectility
U
قابلیت نعوظ
exchangeability
U
قابلیت معاوضه
fordability
U
قابلیت عبور
flexility
U
قابلیت تغییر
flammability
U
قابلیت اشتعال
fissility
U
قابلیت انشقاق
fermentability
U
قابلیت تخمیر
extensibility
U
قابلیت کشش
extensibility
U
قابلیت تمدید
explosiveness
U
قابلیت انفجار
expansibility
U
قابلیت انبساط
expandability
U
قابلیت توسعه
expandability
U
قابلیت انبساط
excitability
U
قابلیت تحریک
erodibility
U
قابلیت فرسایش
culpability
U
قابلیت مجازات
solubility
U
قابلیت انحلال
resectability
U
قابلیت برش
reproducibility
U
قابلیت تکثیر
repeatability
U
قابلیت تکرار
renewability
U
قابلیت تجدید
reliableness
U
قابلیت اعتماد
reflectance
U
قابلیت انعکاس
readability
U
قابلیت خواندن
quench aging property
U
قابلیت بهسازی
retractility
U
قابلیت انقباض
motor ability
U
قابلیت حرکت
capability
U
صلاحیت قابلیت
severability
U
قابلیت تقسیم
severability
U
قابلیت سواشدن
meltability
U
قابلیت گداختن
serviceability
U
قابلیت تعمیر
serviceability
U
قابلیت استفاده
serializability
U
قابلیت تسلسل
vendibility
U
قابلیت فروش
salability
U
قابلیت فروش
moveability
U
قابلیت حرکت
punishability
U
قابلیت مجازات
portability
U
قابلیت انتقال
penetrability
U
قابلیت نفوذ
portability
U
قابلیت حمل
portability
U
قابلیت ترابری
pliability
U
قابلیت خمیدگی
perceptibility
U
قابلیت درک
permeability
U
قابلیت تراوایی
potability
U
قابلیت شرب
practicableness
U
قابلیت عبور
dependable
U
قابلیت اطمینان
navigability
U
قابلیت کشتیرانی
opposability
U
قابلیت تقابل
preventability
U
قابلیت جلوگیری
presentability
U
قابلیت ارائه
acceptability
U
قابلیت قبول
accessibility
U
قابلیت وصول
pregnability
U
قابلیت تسخیر
predicability
U
قابلیت اسناد
variability
U
قابلیت تنظیم
usability
U
قابلیت استفاده
inflammability
U
قابلیت اشتعال
inheritability
U
قابلیت توارث
intelligibility
U
قابلیت فهم
interchangeability
U
قابلیت تبادل
interchangeability
U
قابلیت تعویض
interpretability
U
قابلیت تفسیر
interpretability
U
قابلیت توجیه
efficiency
U
قابلیت کاردانی
inaptly
U
با عدم قابلیت
tolerability
U
قابلیت پذیرش
trafficability
U
قابلیت عبور
imputability
U
قابلیت اسناد
trustworthiness
U
قابلیت اعتماد
trustiness
U
قابلیت اعتماد
transportability
U
قابلیت حمل
transmissibility
U
قابلیت انتقال
transmissibility
U
قابلیت فرستادن
trannlatability
U
قابلیت انقال
trannlatability
U
قابلیت ترجمه
tenability
U
قابلیت نگهداری
tenability
U
قابلیت تصرف
malleability
U
قابلیت انعطاف
survivability
U
قابلیت باززیستی
suability
U
قابلیت تعقیب
stretchability
U
قابلیت بسط
stickability
U
قابلیت محافظت
stickability
U
قابلیت مقاومت
manageability
U
قابلیت اداره
maneuverability
U
قابلیت مانور
disability
U
عدم قابلیت
disabilities
U
عدم قابلیت
magnetic susceptibility
U
قابلیت مغناطیسی
tempering quality
U
قابلیت بهبود
tensility
U
قابلیت کشش
tensibility
U
قابلیت کشش
tactility
U
قابلیت لمس
swivelling feature
U
قابلیت نوسان
elasticity
U
قابلیت ارتجاعی
elasticity
U
قابلیت ارتجاع
machinability
U
قابلیت تراش
failure safety
U
قابلیت اطمینان
communicability
U
قابلیت ارتباط
conversableness
U
قابلیت معاشرت
reliability
U
قابلیت اطمینان
failure safety
U
قابلیت اعتماد
flexibility
U
قابلیت انعطاف
combustiblity
U
قابلیت تراکم
reliability
U
قابلیت اعتماد
combustiblity
U
قابلیت احتراق
corruptibility
U
قابلیت فساد
adjusability
U
قابلیت تطبیق
combustiblity
U
قابلیت انفجار
reliability
U
قابلیت اعتماد
coagulability
U
قابلیت انعقاد
attainability
U
قابلیت حصول
audibility
U
قابلیت استماع
throughput
U
قابلیت عبوردهی
conceivability
U
قابلیت تصور
computability
U
قابلیت محاسبه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com