Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stake
U
قائم کردن
staked
U
قائم کردن
stakes
U
قائم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
substitute
U
قائم مقام جایگزین کردن
substituted
U
قائم مقام جایگزین کردن
substituting
U
قائم مقام جایگزین کردن
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
subrogate
U
قائم مقام تعیین کردن
whip stall
U
شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
Other Matches
upstanding
U
قائم
right
U
قائم
vertical tail
U
دم قائم
righted
U
قائم
righting
U
قائم
erects
U
قائم
plumb lines
U
خط قائم
erected
U
قائم
erecting
U
قائم
erect
U
قائم
perpendecular
U
قائم
upright
U
قائم
orthogonal
U
قائم
normal
U
قائم
vertical
U
قائم
plumb line
U
خط قائم
vertical circle
U
دایره قائم
vertical creep
U
وارفتگی قائم
increate
U
قائم بالذات
self consistent
U
قائم بالذات
self perpetuation
U
قائم بذات
vertical bulking
U
کمانش قائم
substitute
U
قائم مقام
substituted
U
قائم مقام
true vertical
U
قائم واقعی
high angle
U
تیر قائم
locumtenens
U
قائم مقام
substituting
U
قائم مقام
normal axis
U
محور قائم
vertical axis
U
محور قائم
ordinate
U
بعد قائم
normal vector
U
بردار قائم
semierect
U
نیمه قائم
vice-chancellors
U
قائم مقام
right-angled
U
قائم الزاویه
subsitute
U
قائم مقام
successor
U
قائم مقام
abeam
U
قائم بر مسیرحرکت
local vertical
U
قائم محلی
substantive
U
قائم بذات
envelop
U
احاطه قائم
enveloped
U
احاطه قائم
enveloping
U
احاطه قائم
rectangular
U
قائم الزاویه
vice-chancellor
U
قائم مقام
normal plane
U
صفحه قائم
propping
U
تقویت قائم
propped
U
تقویت قائم
prop
U
تقویت قائم
apeak
U
عمودی قائم
normal acceleration
U
شتاب قائم
righting
U
قائم نگاهداشتن
righted
U
قائم نگاهداشتن
right
U
قائم نگاهداشتن
vice chancellor
U
قائم مقام
subrogation
U
قائم مقامی
envelops
U
احاطه قائم
vertical cut
U
برش قائم
quadratic
U
منشور قائم
locums
U
قائم مقام
locum
U
قائم مقام
surrogate
U
قائم مقام
vertical drop
U
ابشار قائم
vertical photograph
U
عکس قائم
surreptitiously
U
قائم مقام
envelopment
U
احاطه قائم
vertical envelopement
U
احاطه قائم
surrogates
U
قائم مقام
vertical force
U
نیروی قائم
deputies
U
قائم مقام
vicar
U
قائم مقام
vicars
U
قائم مقام
deputy
U
قائم مقام
perpendecular
U
خط عمودی یا قائم
vertical speed
U
سرعت قائم
vertical probable error
U
اشتباه احتمالی قائم
short scope buoy
U
بویه شناور قائم
deputies
U
قائم مقام جانشین
surrogates
U
قائم مقام شدن
deputies
U
نایب قائم مقام
vertical photograph
U
عکس هوایی قائم
deputy
U
نایب قائم مقام
consular agent
U
قائم مقام کنسول
deputy minister
U
قائم مقام وزیر
deputy
U
قائم مقام جانشین
vicegerent
U
جانشین قائم مقام
surrogate
U
قائم مقام شدن
vertical deformation
U
تغییر شکل قائم
wedges
U
اسکنه کولاس قائم
wedged
U
اسکنه کولاس قائم
wedge
U
اسکنه کولاس قائم
zenith
U
نقطه قائم بر نافر
commercial procuration
U
قائم مقام تجارتی
commercial representative
U
قائم مقام تجارتی
right angled triangle
U
مثلث قائم الزاویه
recoil pit
U
چاله تیر قائم
vertical center line illusion
U
خطای خط قائم مرکزی
wedging
U
اسکنه کولاس قائم
sheathing
U
تخته بندی قائم
right cone
U
مخروط قائم
[ریاضی]
procousul
U
قائم مقام کنسول
vertical envelopement
U
حرکت دورانی قائم
mercator chart
U
نقشه قائم الزاویه
plane of departure
U
سطح قائم تیر
prime vertical circle
U
دایره قائم اصلی
upload
U
همنه قائم نیرو
ablique coordinates
U
دستگاه مختصات قائم
hypotenuses
U
وتر مثلث قائم الزاویه
deputy primeminister
U
قائم مقام نخست وزیر
hypotenuse
U
وتر مثلث قائم الزاویه
plumb
U
سطح قائم صفحه شاغول
leg
U
ساق مثلث قائم الزاویه
plane of departure
U
سطح قائم مسیر گلوله
vertical probable error
U
خطای اصابت قائم گلوله
legs
U
ساق مثلث قائم الزاویه
vicarial
U
وابسته به خلیفه قائم مقامی
zenith
U
اوج محور قائم بر افق نقاط
plane of site
U
سطح قائم مار بر سکوی تیر
universal transverse mercator
U
سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
x plate
U
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
rakes
U
زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
rake
U
زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
raking
U
زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
z correction
U
تصحیح انحراف محور قائم دوربین در عکس هوایی
upload
U
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
buttock lines
U
نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
theodolite
U
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
theodolites
U
دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
webs
U
جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
ventral
U
تیغه قائم یا مایل بصورت ثابت یا لولایی در زیر یا عقب هواپیما
gust alleviation
U
سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
web
U
جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
fan marker
U
نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
nibbler
U
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
h engine
U
موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
y plates
U
صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
mush
U
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
joggling
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
distortion
U
نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
distortions
U
نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
internunico
U
فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
loft bombing
U
بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
cumulus
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
transverse mercator
U
سیستم تصویر مرکاتور سیستم قائم الزاویه مرکاتور
vertical sand drainage
U
زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com