English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
odontolite U فیروزه استخوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turquose U فیروزه
turquoise <adj.> U رنگ فیروزه ای
turquois U فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoise U فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoises U فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
odontolite U دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
chitinous U استخوانی
boney U استخوانی
skeletal age U سن استخوانی
bonier U استخوانی تر
osseous U استخوانی
carpal age U سن استخوانی
tubercular osteomyelitis U سل استخوانی
bony U استخوانی
osteomyelitis U کورک استخوانی
scutum U پوسته استخوانی
bone glue U سریشم استخوانی
osteophyte U بر امدگی استخوانی
osteoplasty U پیوند استخوانی
bone oil U روغن استخوانی
ossified U استخوانی شدن
ossified U استخوانی کردن
ossifies U استخوانی شدن
ossifies U استخوانی کردن
ossify U استخوانی شدن
ossify U استخوانی کردن
ossifying U استخوانی شدن
ossifying U استخوانی کردن
bone conduction U رسانش استخوانی
ossification U استخوانی شدن
rickets U نرم استخوانی
osteocranium U قسمت استخوانی جمجمه
callus U پینه استخوانی گیاه
calluses U پینه استخوانی گیاه
obtected U دارای پوشش استخوانی
osteopathy U انواع امراض استخوانی
osteoid U استخوان مانند استخوانی
orthopaedics U اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
tympanic bone U استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
orthopedics U اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com