English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intellectual U فکری
intellectuals U فکری
cerebral U فکری
notional U فکری
conceptual U فکری
mental U فکری
braininess U فکری
excogitative U فکری
reflectional U فکری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incogitance U بی فکری
incogitancy U بی فکری
irreflection U بی فکری
inconsiderateness U بی فکری
head work U کار فکری
caprices U تمایل فکری
prudery U کوته فکری
obsessions U وسواس فکری
obsession U وسواس فکری
infantilism of thought U کوته فکری
sentience U زندگی فکری
insularism U کوته فکری
intellectual capital U سرمایه فکری
enlightenment U روشن فکری
indoctrination U تلقین فکری
reflective U فکری بازتابی
mental work U کار فکری
narrow minddedness U کوتع فکری
dyslogia U گفتارپریشی فکری
obsessive rumination U نشخوار فکری
perspicuity U روش فکری
heartsease U اسایش فکری
ideational shield U سپر فکری
ideo motor U فکری- حرکتی
ideological war U جنگ فکری
provinciality U کوته فکری
brain work U کار فکری
notions U ادراک فکری
fanaticism U کوته فکری
notion U ادراک فکری
provincialism U کوته فکری
caprice U تمایل فکری
visualization U تجسم فکری
perspectives U جنبه فکری
perspective U جنبه فکری
mechanical U غیر فکری
captivity U گفتاری فکری
ideo motor act U عمل فکری- حرکتی
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
equanimity U تعادل فکری انصاف
He is an inconderate person . U آدم بی فکری است
habiliment U جامه استعداد فکری
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
intellectualize U بصورت فکری در اوردن
absolute آزاد از قیود فکری
psychopathy U اختلالات فکری وروانی
that is a good idea U خوب فکری است
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
(have a) bee in one's bonnet <idiom> U فکری که مکررا به ذهن میآید
sympathizer U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
She's quite a back number. <idiom> U او [زن] آدم کهنه فکری است.
morons U فرد فاقد رشد فکری
moron U فرد فاقد رشد فکری
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
obsessive compulsive state U حالت وسواس فکری- عملی
sympathizers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
To dismiss something from ones thoughtl . U فکری را از سر خود بیرون کردن
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ? U به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
sympathisers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
pixilated U دارای عدم تعادل فکری
obsessive compupsive disorer U روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
idological parties U احزاب دارای روش فکری خاص
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
ideology U روش فکری فرد یا طبقه خاص
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
ideologies U روش فکری فرد یا طبقه خاص
psychokinesis U عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
psychomotor U ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
orthopsychiatry U تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
Marxism U روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
aeolist U انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
cults U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
cult U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
feel out <idiom> U صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
evolutionism U روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
trotskism U سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
egalitaire U روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
dialectic U البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
dogmatism U دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
controvrsism U روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
conservatism U عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism U روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizons U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic U مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com