English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
water resistant U مقاوم در برابر اب
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
lightfast U مقاوم در برابر نور
resistant to heat U مقاوم در برابر گرما
resistance to cracking U مقاوم در برابر شکستگی
resistance to failure U مقاوم در برابر ترک
swelling resistant U مقاوم در برابر تورم
torsion resistant U مقاوم در برابر پیچش
creep resistant U مقاوم در برابر خزش
resistance to tempering U مقاوم در برابر بازپخت
resistance to plastic deformation U مقاوم در برابر تغییر شکل
fracture proof U مقاوم در برابر شکستگی نشکن
acid resistant U ماده مقاوم در برابر اسید
resistance to corrosion U مقاوم در برابر زنگ زدگی
acid fast U مقاوم در برابر رنگ بری اسید
resistance to deflaction U مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
hardened site U حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
characteristic diagram for the steel U دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
hair crack U شکاف خوردگی ترک خوردگی
carbon steel U فولاد کربن یا فولاد سخت
howitzer U توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon U [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
plasma plating U مقاوم
refractory U مقاوم
resistant U مقاوم
resistors U مقاوم
renitent U مقاوم
resisters U مقاوم
resister U مقاوم
resistor U مقاوم
tolerant U مقاوم
triplicate U سه برابر سه برابر کردن
adamant U مقاوم یکدنده
hardened site U پایگاه مقاوم
resisting moment U لنگر مقاوم
stand up <idiom> U مقاوم بودن
rigid cores U هستههای مقاوم
moment of resistence U لنگر مقاوم
resistive force U نیروی مقاوم
weatherproof U مقاوم در برابرهوا
stabile U مقاوم در برابرگرما
adamantly U مقاوم یکدنده
counterpoise U نیروی مقاوم
forcing cone U مخروط مقاوم
wear resistant U مقاوم در بربر سائیدگی
heat fast paint U رنگ مقاوم گرما
windproof U مقاوم در مقابل باد
drag force U نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor U نقاله با زنجیر مقاوم
internal resisting moment U لنگر مقاوم درونی
heat resisting steels U فولادهای مقاوم حرارتی
shell proof U مقاوم در مقابل گلوله
passive earth pressure U فشار مقاوم خاک
passive earth pressure U رانش مقاوم خاک
resisters U اسباب مقاوم دربرابر برق
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
deadman U پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
resister U اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors U اسباب مقاوم دربرابر برق
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
resistor U اسباب مقاوم دربرابر برق
insulant U ماده مقاومت کننده مقاوم
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
phosphate esters U مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
bomb proof U پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
incolen U الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cold wet clothing U لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
wear U خوردگی
wears U خوردگی
chafe U خوردگی
chafing U خوردگی
chafes U خوردگی
abrasions U خوردگی
abrasion U خوردگی
corrsion U خوردگی
erosion-corrosion U خوردگی
corrosion U خوردگی
erosion U خوردگی
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassettes U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
wrinkling U چین خوردگی
uneasiness U بهم خوردگی
electrochemical corrosion U خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion U خوردگی الکترولیتی
collission U بهم خوردگی
pliature U چین خوردگی
kink U پیچ خوردگی
erosion corrosion U خوردگی- فرسودگی
backfall U زمین خوردگی
screw U پیچ خوردگی
wrinkle U چین خوردگی
crossing out U قلم خوردگی
folding U چین خوردگی
corrosive action U اثر خوردگی
rugosity U چروک خوردگی
rancidity U باد خوردگی
queasiness U بهم خوردگی
ruga U تاب خوردگی
cracking U ترک خوردگی
wrinkles U چین خوردگی
screws U پیچ خوردگی
fissuration U ترک خوردگی
folium U چین خوردگی
shrinkage U چروک خوردگی
disbandment U برهم خوردگی
inurement U پینه خوردگی
intercrystalline corrosion U خوردگی کریستالی
turmoil U بهم خوردگی
induration U پینه خوردگی
indisposedness U بهم خوردگی
fractions U ترک خوردگی
surface corrosion U خوردگی سطحی
twist U پیچ خوردگی
twisting U پیچ خوردگی
twists U پیچ خوردگی
graphitic corrosion U خوردگی گرافیتی
galvanic corrosion U خوردگی گالوانیکی
cancellation U قلم خوردگی
fraction U ترک خوردگی
ricks U پیچ خوردگی
muss U بهم خوردگی
ricking U پیچ خوردگی
ricked U پیچ خوردگی
rick U پیچ خوردگی
vermiculation U کرم خوردگی
torsion U پیچ خوردگی
he is recovered from his cold U سرما خوردگی او برطرف شد
indisposition U بهم خوردگی مزاج
hot crack U ترک خوردگی گرم
indispositions U بهم خوردگی مزاج
corrosion pit U فرورفتگی در اثر خوردگی
caries U کرم خوردگی دندان
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
revolts U بهم خوردگی انقلاب
revolt U بهم خوردگی انقلاب
folding test U ازمایش چین خوردگی
bending over test U ازمایش چین خوردگی
disorderliness U اختلال بهم خوردگی
cavity U کرم خوردگی دندان
cavities U کرم خوردگی دندان
amusement U فریب خوردگی پذیرایی
slight cold U سرما خوردگی کم یا جزئی
deception U حیله فریب خوردگی
deceptions U حیله فریب خوردگی
turn U پیچ خوردگی قرقره
folds U چین خوردگی زمین
fold U چین خوردگی زمین
amusements U فریب خوردگی پذیرایی
worm hole U جای کرم خوردگی
stress corrosion U خوردگی در اثر تنش
folded U چین خوردگی زمین
turns U پیچ خوردگی قرقره
trainsick U دچاربهم خوردگی حال
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
immune U مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
cold cracking U ترک خوردگی فلز سرد
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
he is rather i. than sick U بهم خوردگی یاساکت دارد
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
steeled U فولاد
steels U فولاد
steeling U فولاد
steel U فولاد
bevelled steel straight edge U فولاد کج بر
cementite U فولاد
oxygen converter steel U فولاد ال دی
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
to knock under U تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
copper bearing steel U فولاد مس دار
hypereutectoid steel U فولاد هیپراوتکتوئیدی
electric steel U فولاد ابکاری
composite steel U فولاد مرکب
cold work steel U فولاد کارسرد
engineering steel U فولاد مهندسی
corrosion resistent steel U فولاد ضد زنگ
crude steel U فولاد خام
tempered steel U فولاد ابداده
high speed steel U فولاد تندبر
free cutting steel U فولاد خوش تراش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com