English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stage craft U فن درست کردن نمایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
list U نمایش برنامه خط به خط به ترتیب درست
calibrating U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrate U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrated U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrates U تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
alphageometric U که ترمینال متن برای نمایش الگوهای مختلف گرافیکی و حروف درست میکند
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
screens U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
texts U حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
text U حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
analog U صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
focusses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colours U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
NDR U سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
manufacture U درست کردن
fashions U درست کردن
make up U درست کردن
makes U درست کردن
clean U درست کردن
cleanest U درست کردن
cleaned U درست کردن
corrects U درست کردن
set right U درست کردن
redd U درست کردن
concocting U درست کردن
concocts U درست کردن
fabricate U درست کردن
build U درست کردن
concoct U درست کردن
buildings U درست کردن
adapt U درست کردن
correct U درست کردن
builds U درست کردن
fix up U درست کردن
fettle U درست کردن
set in order U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
to put to rights U درست کردن
concocted U درست کردن
cleans U درست کردن
to get up U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
to erect into U درست کردن از
shape U درست کردن
gully U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
shapes U درست کردن
fabricating U درست کردن
fabricates U درست کردن
gulleys U درست کردن
trims U درست کردن
trimmest U درست کردن
to fix up U درست کردن
correcting U درست کردن
make U درست کردن
fabricated U درست کردن
trim U درست کردن
gullies U درست کردن
fashion U درست کردن
manufactured U درست کردن
to set in order U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to set to rights U درست کردن
weave U درست کردن
fashioned U درست کردن
weaves U درست کردن
to set U درست کردن
fashioning U درست کردن
manufactures U درست کردن
indite U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hedge U خاربست درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
manipulate U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
scramble U املت درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
scrambled U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
team U دسته درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
scrambling U املت درست کردن
teams U دسته درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
exact U تحمیل کردن بر درست
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
dresses U درست کردن لباس
dress U درست کردن لباس
to toss up U زود درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
to make something U چیزی را درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
blow down U بافوت درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
re form U دوباره درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
pond U حوض درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
ponds U حوض درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
to mill flour U ارد درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
spells U املاء کردن درست نوشتن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com