English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
homiletics U فن خطابه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
oratory U فن خطابه سخن پردازی
bar U کرسی خطابه وکلا
bars U کرسی خطابه وکلا
valedictorian U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorians U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
lecture U خطابه
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured U خطابه
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectures U خطابه
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing U خطابه
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
pulpit U سکوب خطابه
pulpit U کرسی خطابه
pulpits U سکوب خطابه
pulpits U کرسی خطابه
precept U امریه خطابه
precepts U امریه خطابه
platform U کف راه جایگاه خطابه
platforms U کف راه جایگاه خطابه
sermon U خطابه اندرز
sermons U خطابه اندرز
oration U خطابه
orations U خطابه
rostra U کرسی خطابه
rostrum U کرسی خطابه
rostrums U کرسی خطابه
valediction U بدورد خطابه تودیعی
valedictions U بدورد خطابه تودیعی
allocution U خطابه
bema U سکوی خطابه
declaimation U خطابه
moot U مجلس خطابه ومنافره انجمن
prelection U خطابه
prelector U خطابه خوان
rostral U وابسته به منبر یا کرسی خطابه
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
ambo U میز [سکوی] خطابه
ambon U میز [سکوی] خطابه
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com