Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
photogrammetry
U
فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
photogrammetric map
U
تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
photo index map
U
نقشه راهنمای عکسهای هوائی
polychrome
U
تهیه عکسهای رنگی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
aerial survey
U
نقشه براری هوائی
air target mosaic
U
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
mosaic mountant
U
صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود
hydrography
U
تهیه نقشه دریایی
topography
U
تهیه نقشه از عوارض
area projection
U
تهیه نقشه از منطقه
aerocartograph
U
وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی
aerocartograph
U
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
index map
U
نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی
selenodetic
U
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
stereoplanigraph
U
نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
stereophotogrammetry
U
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
policonic projection
U
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
geographical
U
جغرافیائی
geographical mobility
U
تحرک جغرافیائی
geographically
U
از نظر جغرافیائی
geographical lattitude
U
عرض جغرافیائی
geographical longitude
U
طول جغرافیائی
latitudes
U
عرض جغرافیائی
latitude
U
عرض جغرافیائی
longitudes
U
طول جغرافیائی
longitude
U
طول جغرافیائی
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
aerial map
U
عکس هوائی
aerial photogrammetry
U
فتوگرامتری هوائی
airships
U
کشش هوائی
aerial photograph
U
عکس هوائی
airship
U
کشش هوائی
aerial photography
U
عکاسی هوائی
elevated tanke
U
منبع اب هوائی
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air raid shelter
U
پناهگاه حمله هوائی
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
inductor with adjustable air gap
U
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
The goods were shipped by air .
U
کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
sleeve
U
هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
sleeves
U
هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
pornograph
U
نوشته ها و عکسهای رکیک
grangerize
U
بریدن عکسهای کتاب
photo geology
U
تفسیر عکسهای هوایی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
chain
U
سری عکسهای یک منطقه زنجیر
orthochromatic
U
شبیه عکسهای رنگی طبیعی
chains
U
سری عکسهای یک منطقه زنجیر
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
imagery pack
U
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
photogrammetry
U
مبحث اندازه گیری ومساحی ازروی عکسهای هوایی
squawks
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
chyron
[American E]
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston
[British E]
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
hand-held
U
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
purvey
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
ministration
U
تهیه
provision
U
تهیه
purvey
U
تهیه
preparation
U
تهیه
housing
U
تهیه جا
procurement
U
تهیه
preparations
U
تهیه
purveys
U
تهیه
seating
U
تهیه جا
purveying
U
تهیه
off hand
U
بی تهیه
purveyed
U
تهیه
supplied
U
تهیه
supplying
U
تهیه
supply
U
تهیه
counter preparation
U
ضد تهیه
to find in
U
تهیه کردن
photo imagery
U
تهیه عکس
affords
U
تهیه کردن
supplied
U
تهیه کردن
affording
U
تهیه کردن
afforded
U
تهیه کردن
provided
[that]
<conj.>
U
تهیه شده
afford
U
تهیه کردن
to bargain for
U
تهیه دیدن
base development
U
تهیه پایگاه
on the stocks
U
د رشرف تهیه
the water supply of tehran
U
تهیه اب تهران
the preparation day
U
روز تهیه
parasceve
U
روز تهیه
process
U
تهیه کردن
weaponry
U
تهیه سلاح
supplying
U
تهیه کردن
supply
U
تهیه کردن
provides
U
تهیه کردن
prepare
U
تهیه کردن
procured
U
تهیه کردن
procures
U
تهیه کردن
procuring
U
تهیه کردن
fabricator
U
تهیه کننده
prepares
U
تهیه کردن
procure
U
تهیه کردن
preparing
U
تهیه کردن
caters
U
تهیه کردن
catering
U
تهیه کردن
catered
U
تهیه کردن
cater
U
تهیه کردن
blends
U
تهیه کردن
blend
U
تهیه کردن
counter preparation
U
تیر ضد تهیه
preparation fire
U
تیر تهیه
provisionment
U
تهیه خواربار
purveyance
U
تهیه خواربار
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تهیه شده
provide
U
تهیه دیدن
provide
U
تهیه کردن
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تهیه شده
provision
U
تهیه کردن
laid on
<past-p.>
U
تهیه شده
preparation fire
U
اتش تهیه
preparation of food
U
تهیه خوراک
preparation time
U
زمان تهیه
preparator
U
تهیه کننده
preparatorily
U
بعنوان تهیه
data processing
U
تهیه و تولیداطلاعات
data processing
U
تهیه اطلاعات
prepare mortar
U
تهیه ملات
provides
U
تهیه دیدن
vacuum-packed
تهیه شده
administer
U
تهیه کردن
triplicity
U
تهیه در سه نسخه
triplication
U
تهیه در سه نسخه
preparation
U
تهیه و ارایش
preparation
U
اتش تهیه
preparation
U
تهیه مقدمات
furtherance
U
تهیه وسایل
administered
U
تهیه کردن
victual
U
تهیه اذوقه
administering
U
تهیه کردن
preparations
U
تهیه و ارایش
preparations
U
اتش تهیه
lighting feeder
U
تهیه روشنایی
placements
U
تهیه شغل
placements
U
تهیه کار
placement
U
تهیه شغل
placement
U
تهیه کار
administers
U
تهیه کردن
victualage
U
تهیه اذوقه
suppliers
U
تهیه کننده
pitched
U
تهیه دیده
to make provision
U
تهیه دیدن
supplier
U
تهیه کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com