Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
suspicion
U
فن به ارتکاب جرم
suspicions
U
فن به ارتکاب جرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
burglaries
U
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglary
U
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
red-handed
U
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
commitment
U
ارتکاب
commitments
U
ارتکاب
committal
U
سرسپردگی ارتکاب
commission
U
ارتکاب ماموریت
commission
U
ارتکاب
commissioning
U
ارتکاب ماموریت
commissioning
U
ارتکاب
commissions
U
ارتکاب ماموریت
commissions
U
ارتکاب
treasonable
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
burglarious
U
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
commission of acts
U
ارتکاب عمل
committable
U
قابل ارتکاب
dwelling house
U
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
flagrante delicto
U
درحال ارتکاب جرم
in flagrant d.
U
درعین ارتکاب عمل
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
in the very act
U
در حین ارتکاب جرم
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
perpetration
U
ارتکاب
perpetration of a crime
U
ارتکاب جرم
quarter session
U
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
red handed
U
درحین ارتکاب جنایت
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
solicitation
U
تحریک به ارتکاب جرم
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
treasonoius
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
He was arrested in the very act .
U
حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
To catch someone in the very act .
U
مچ کسی را گرفتن ( حین ارتکاب )
To be caught red - handed.
U
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
to catch with one's pants down
U
مچ
[کسی ]
را گرفتن
[حین ارتکاب]
He was caught with his pants down.
U
مچ او
[مرد]
را حین ارتکاب گرفتند.
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com