Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Parkinson's disease
U
فلج مرتعش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
vibrator
U
مرتعش کننده لرزانگر
vibrators
U
مرتعش کننده لرزانگر
Quaker
U
مرتعش
Quakers
U
مرتعش
tremulous
U
مرتعش
jar
U
مرتعش شدن خوردن
jarred
U
مرتعش شدن خوردن
jars
U
مرتعش شدن خوردن
vibrant
U
مرتعش
seismic
U
وابسته به زمین لرزه مرتعش
strum
U
مرتعش کردن
strummed
U
مرتعش کردن
strumming
U
مرتعش کردن
strums
U
مرتعش کردن
shakier
U
مرتعش
shakiest
U
مرتعش
shaky
U
مرتعش
tremble
U
مرتعش شدن
tremble
U
مرتعش ساختن رعشه
trembled
U
مرتعش شدن
trembled
U
مرتعش ساختن رعشه
trembles
U
مرتعش شدن
trembles
U
مرتعش ساختن رعشه
thriller
U
هیجان انگیز مرتعش کننده
thrillers
U
هیجان انگیز مرتعش کننده
shivery
U
مرتعش
quake
U
بهیجان امدن مرتعش شدن
quaked
U
بهیجان امدن مرتعش شدن
quakes
U
بهیجان امدن مرتعش شدن
quaking
U
بهیجان امدن مرتعش شدن
dirl
U
مرتعش کردن لرزیدن
induction vibrator
U
لرزانگرالقائی مرتعش کننده القائی
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
shuddery
U
مرتعش
tirl
U
مرتعش کردن لرزش
tottery
U
مرتعش
totty
U
لزان مرتعش
trembly
U
مرتعش
tremulant
U
مرتعش
trepid
U
مرتعش
trepid
U
ترسان مرتعش کننده
vibratile
U
مرتعش مواج
wangler
U
مرتعش
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com