English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
inoccupation U بیکاری
vacation U بیکاری
vacations U بیکاری
idleness U بیکاری
unemployment U بیکاری
sloth U بیکاری
idly U به بیکاری
idless U بیکاری
an off day U روز بیکاری
jobless U وابسته به بیکاری
technological unemployment U بیکاری فنی
In ones spare time . U دروقت بیکاری
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
unemployment insurance U بیمه بیکاری
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
structural unemployment U بیکاری ساختاری
chronic unemployment U بیکاری مزمن
marginal unemployment U بیکاری نهائی
off hours U ساعات بیکاری
latency U زمان بیکاری
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
idle hours U ساعتهای بیکاری
hidden unemployment U بیکاری پنهان
rate of unemployment U نرخ بیکاری
unemployment rate U نرخ بیکاری
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
down time U زمان بیکاری
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
disguised unemployment U بیکاری پنهان
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
structural unemployment U بیکاری بنیادی
mass unemployment U بیکاری انبوه
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
kief U بنگ کیف بیکاری
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
dole U حق بیمه ایام بیکاری
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
cycled U دوره
setting up U دوره
Ice Age U دوره یخ
border U دوره
peripheries U دوره
bordered U دوره
felly U دوره
pool U دوره
pooled U دوره
pools U دوره
eras U دوره
phase U دوره
era U دوره
phased U دوره
phases U دوره
instar U دوره
cycle U دوره
bordering U دوره
periphery U دوره
careers U دوره
rim U دوره
rhythm U دوره
rhythms U دوره
contemporaries U هم دوره
edges U دوره
edge U دوره
rims U دوره
epoch U دوره
epochs U دوره
careering U دوره
careered U دوره
stadia U دوره
stadium U دوره
stadiums U دوره
perimeter U دوره
perimeters U دوره
career U دوره
compass U دوره
felloe U دوره
courses U : دوره
coursed U : دوره
he has run his race U دوره
course U : دوره
rimless U بی دوره
term U دوره
terming U دوره
termed U دوره
contemporary U هم دوره
cycles U دوره
periods U دوره
period U دوره
sessions U دوره
session U دوره
periodicity U دوره
reviewal U دوره
outlined U دوره
outlining U دوره
circuit U دوره
set U دوره
outline U دوره
to have ones fling U دوره
circuits U دوره
sets U دوره
one's d. U دوره
outlines U دوره
careered U دوره زندگی
transition period U دوره انتقال
career U دوره رسمی
advance course U دوره عالی
advanced course U دوره عالی
transition period U دوره گذار
career U دوره زندگی
house-parties U دوره خانگی
house party U دوره خانگی
house-party U دوره خانگی
careering U دوره رسمی
processes U دوره عمل
process U دوره عمل
adolescence U دوره جوانی
fiscal years U دوره مالی
trochoid U دوره گرد
fiscal year U دوره مالی
trivium U دوره نخستین
action period U دوره کنش
careers U دوره رسمی
trimester U دوره سه ماهه
careers U دوره زندگی
triennium U دوره سه ساله
careering U دوره زندگی
careered U دوره رسمی
huckster U دوره گرد
cycle U دوره گردش
on probation U در دوره ازمایشی
three-month period U دوره سه ماهه
quarterly period U دوره سه ماهه
innings U دوره تصدی
hucksters U دوره گرد
encompass U دوره کردن
encompassed U دوره کردن
encompasses U دوره کردن
encompassing U دوره کردن
Ice Age U دوره یخبندان
occupancy cycle U دوره سکونت
cycled U دوره گردش
quarter [year] U دوره سه ماهه
period U دوره زمان
touring U یک دوره مسابقه
tours U یک دوره مسابقه
time period U دوره زمان
tournament U یک دوره مسابقه
tournaments U یک دوره مسابقه
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
toured U یک دوره مسابقه
tour U یک دوره مسابقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com