English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cabin altitude U فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabin pressure altimeter U ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
barometric altimeter U ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
gauge pressure U فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
pressure head U ارتفاع فشار
aloft U در بالای زمین
above the earth U بالای زمین
vertical pressure gradient U تغییر فشار اتمسفری در واحدتغییر ارتفاع
aboveground U در بالای سطح زمین
clicking U فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
head pessure U فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
absolute altitude U ارتفاع هواپیمانسبت به سطح زمین
high airburst U ترکش هوایی در ارتفاع زیاد ترکش بالای افسر تیر
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
ceiling U ارتفاع هواپیما یا ابر از سطح زمین
ceilings U ارتفاع هواپیما یا ابر از سطح زمین
trapoze U سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
airspace U حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
soil strain U فشار زمین
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
cirrus U لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro cumulus U لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
pile U گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
cirro status U ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
stratus U لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
at pleasure U برحسب دلخواه برحسب میل
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
sextant altitude U ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
overhead clearance U حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
overhead cover U پوشش بالای سر روپوش بالای سر
pops U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
crest clearing U محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
cockpit U کابین
cockpits U کابین
cabana U کابین
dowry U کابین
dowries U کابین
cabin U کابین
cabins U کابین
call boxes U کابین تلفن
call box U کابین تلفن
cockpits U کابین خلبان
compartments U اطاقک کابین
compartment U اطاقک کابین
cockpit U کابین خلبان
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
cabin crew U کارکن کابین [هواپیما]
carrel U کابین یا اطاقک چوبی
aircraft control unit U کابین کنترل هواپیما
low altitude U ارتفاع کم ارتفاع پست
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
sea skiff U قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
gondolas U کابین انتقال اسکی باز به بالا
gondola U کابین انتقال اسکی باز به بالا
hatch U دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatches U دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatched U دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
low airburst U ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
transom U پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
agreeably to U برحسب
in terms of U برحسب
at the request of U برحسب
in conformity with U برحسب
in accordance with U برحسب
unitage U برحسب
incompliance with U برحسب
artificial horizon U یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
by a coincidence <adv.> U برحسب اتفاق
stochastic <adj.> U برحسب تصادف
outwardly U برحسب فاهر
percentages U برحسب درصد
fortuitous <adj.> U برحسب تصادف
by happenstance <adv.> U برحسب اتفاق
incidental <adj.> U برحسب تصادف
by accident <adv.> U برحسب اتفاق
accidently <adv.> U برحسب اتفاق
coincidental <adj.> U برحسب تصادف
at random <adv.> U برحسب اتفاق
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
adventitious <adj.> U برحسب تصادف
pursuant to U مطابق برحسب
accidental <adj.> U برحسب تصادف
contingent [accidental] <adj.> U برحسب تصادف
random <adj.> U برحسب تصادف
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
percentage U برحسب درصد
haphazard <adj.> U برحسب تصادف
haphazardly U برحسب تصادف
hit or miss U برحسب تصادف
accidentally <adv.> U برحسب اتفاق
by chance <adv.> U برحسب اتفاق
custom U برحسب عادت
incidentally <adv.> U برحسب اتفاق
by usage U برحسب عادت
fortuitously <adv.> U برحسب اتفاق
by hazard <adv.> U برحسب اتفاق
tonnage U وزن برحسب تن
to out ward seeming U برحسب فاهر
coincidentally <adv.> U برحسب اتفاق
at choice U برحسب دلخواه
to U برحسب مطابق
stochastical <adj.> U برحسب تصادف
as it happens <adv.> U برحسب اتفاق
exmeridian altitude U ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
milage U سنجش برحسب میل
fortuitously U برحسب اتفاق اتفاقا
ritually U برحسب ایین وشعائر
cl U برحسب بار هر کامیون
by chance U برحسب اتفاق یاتصادف
tonnage U گنجایش کشتی برحسب تن
pounder U برحسب لیره کوبنده
tonnage U برحسب شماره تن بارگیر
classis U تقسیم برحسب طبقه
mileage U سنجش برحسب میل
velocities U تندی برحسب زمان
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
velocity U تندی برحسب زمان
happy go lucky U برحسب تصادف لاقید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
muff U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
transvaluation U سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
proration U توزیع برحسب مدت یانسبت
pounder U وزن شده برحسب رطل
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
hydrograph U منحنی ابگذری برحسب زمان
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
prioritizes U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
headings U حرکت برحسب قطب نما
prioritised U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritize U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
heading U حرکت برحسب قطب نما
prioritises U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
age group competition U مسابقه برحسب گروه سنی
prioritized U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
headings U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
heading U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
candlepower U میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com