Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hypotension
U
فشار خون خیلی پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
lowest
U
خیلی پست تر پایین تر
low blood pressure
U
فشار خون کم یا پایین
solids press down
U
دج ها سوی پایین فشار می اورند
downwash
U
فشار باد به سمت پایین
cryogenic liquid
U
گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
hypotension
U
فشار خیلی ضعیف وغیرعادی رگها
cryogenic memory
U
رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
down
U
سوی پایین بطرف پایین
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
lowers
U
پایین تر
low level
U
پایین
flattest
U
پایین
underneath
U
پایین
dowm
U
پایین
shitu
U
پایین
lower limit
U
حد پایین
low
U
پایین
infara
U
پایین
infara
U
پایین تر
bal
U
از مچ پا به پایین
lower
U
پایین
lowering
U
پایین تر
lower most
U
پایین تر
bottoms
U
پایین
down
U
پایین
lower
U
پایین تر
below
U
پایین
bottom
U
پایین
flat
U
پایین
lowered
U
پایین تر
de-
U
پایین
neath or neath
U
پایین تر
further down
U
پایین تر
beneath
U
پایین
beneath
U
پایین تر
sub-
U
یا پایین تر
shortest
U
پایین تر
submiss
U
پایین
shorter
U
پایین تر
short
U
پایین تر
neath or neath
U
پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
below
<adv.>
U
در پایین
hypogenous
U
پایین رو
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
subteen
U
پایین تر از سن 31
vide infara
U
پایین
tailwater
U
پایین اب
subatmospheric
U
پایین تر از جو
down stairs
U
پایین
depressions
U
پایین دادن
go dan barai
U
رد کردن از پایین
shut
U
پایین اوردن
low resolution
U
تفکیک پایین
beneath
U
از زیر پایین تر از
mean low water
U
اب پایین میانگین
go down
U
پایین رفتن
low order
U
مرتبه پایین
face down feed
U
خورد رو به پایین
feet
U
پایین دامنه
low order
U
پایین رتبه
low
U
پایین اهسته
low pass
U
پایین گذر
descend
U
پایین امدن
descends
U
پایین امدن
lee
U
پایین باد
on the down grade
U
پایین رونده
submaxilla
U
ارواره پایین
overhand
U
از پایین ببالا
depression
U
پایین دادن
shuts
U
پایین اوردن
the lower world
U
جهان پایین
lowermost
U
پایین ترین
degrade
U
پایین دادن
lower classes
U
طبقه پایین
lower threshold
U
استانه پایین
lower most
U
پایین ترین
lower class
U
طبقه پایین
top-down
U
از بالا به پایین
hereinbelow
U
در پایین این
top down
U
از بالا به پایین
lower mast
U
دکل پایین
subordinate
U
فرعی پایین تر
subordinated
U
فرعی پایین تر
subordinates
U
فرعی پایین تر
lowpass
U
پایین گذار
nether world
U
جهان پایین
shutting
U
پایین اوردن
low resolution
U
وضوح پایین
drive
U
ضربه از پایین
oars down
U
پارو پایین
nutate
U
پایین افتادن
neath or neath
U
پایین زیرین
the valley lies below
U
ده در پایین است
the masses
U
دستههای پایین تر
degrades
U
پایین دادن
nutant
U
پایین افتاده
subordinating
U
فرعی پایین تر
downtrend
U
سیربطرف پایین
down current
U
جریان رو به پایین
disrate
U
پایین اوردن
dim light
U
نور پایین
bottom up
U
از پایین به بالا
desceht
U
پایین امدن
bottommost
U
پایین ترین
downward
U
پایین زیرین
downward
U
روبه پایین
lowest
U
پایین ترین
breast
U
نورد پایین
comedown
U
پایین رفتن
down draft
U
جریان رو به پایین
drives
U
ضربه از پایین
prolapse
U
پایین افتادگی
downmost
U
پایین ترین
download
U
بارگیری پایین
prolapse
U
پایین افتادن
downfield
U
میدان پایین
downfeed
U
تغذیه رو به پایین
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
down stroke
U
ضربه رو به پایین
prolapsus
U
پایین افتادگی
bate
U
پایین اوردن
downstream
U
پایین دست
downstream
U
پایین رود
look down
U
پایین امدن
downstairs
U
طبقه پایین
low activity
U
فعالیت پایین
low frequency
U
فرکانس پایین
low energy
U
انرژی پایین
low altitude
U
ارتفاع پایین
pushdown
U
پایین فشردنی
low wing
U
بال پایین
nether
U
زیر پایین
push down stack
U
پایین فشردنی
up and down
U
بالا و پایین
low
U
پایین ضعیف
let down
U
پایین کردن
decurrent
U
پایین افتاده
undermost
U
پایین ترین
catabatic
U
پایین اینده
res
U
noitaloseR پایین
At lower levels.
U
در سطوح پایین تر
From top to bottom.
U
ازبالاتا پایین
uoppon pyon soon koot
U
کف دست پایین
lower limit
U
کران پایین
to bring down
U
پایین اوردن
minor
U
پایین رتبه
low level
U
در سطح پایین
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
to go down
U
پایین رفتن
foot
U
پایین بادبان
to get down
U
پایین رفتن
nether
U
واقع در پایین
to beat down
U
پایین اوردن
to come down
U
پایین امدن
infrahuman
U
پایین تر از انسان
to let down
U
پایین کردن
to look down
U
پایین امدن
to set down
U
پایین اوردن
downward travel
U
ضربه رو به پایین
lower bound
U
کران پایین
alow
U
روبه پایین
to sink in the scale
U
پایین رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com