Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
propulsion
U
فشار بسوی جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
into
U
بسوی
towards
U
بسوی
at
U
بسوی
off
U
بسوی
against
U
بسوی
toward
U
بسوی
to
U
بسوی
east
U
بسوی خاوررفتن
off
U
عازم بسوی
over-
U
بسوی دیگر
to put a bout
U
بسوی دیگرگرداندن
landward
U
بسوی زمین
eastbound
U
بسوی شرق
easterly
U
بسوی شرق
spaceward
U
بسوی فضا
landward
U
بسوی خشکی
south wards
U
بسوی جنوب
soiuth ward
U
بسوی جنوب
selenotropic
U
بسوی ماه
seaward
U
بسوی دریا
aport
U
بسوی بندر
over
U
بسوی دیگر
onward
U
بسوی جلو
earthward
U
بسوی زمین
inpouring
U
بسوی درون
skyward
U
بسوی اسمان
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
shooting
U
شوت بسوی دروازه
introverts
U
بسوی درون کشیدن
southwestward
U
بسوی جنوب غربی
base running
U
دویدن بسوی پایگاه
goal kick
U
شوت بسوی دروازه
shootings
U
شوت بسوی دروازه
aslant
U
بسوی سراشیب اریبی
introversion
U
برگشت بسوی درون
wester
U
بسوی باختر رفتن
southwestwards
U
بسوی جنوب غربی
introrse
U
رو کننده بسوی درون
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
introvert
U
بسوی درون کشیدن
northward
U
بسوی شمال شمالا
infalling
U
ریزش بسوی درون
orientates
U
توجه بسوی خاور
orientate
U
توجه بسوی خاور
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
introrsal
U
رو کننده بسوی درون
make for
U
پیش رفتن بسوی
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
drive to maturity
U
حرکت بسوی بلوغ
orientating
U
توجه بسوی خاور
northwards
U
بسوی شمال شمالا
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
adductive
U
استشهادی بسوی محور کشنده
upsurge
U
بسوی بالا موج زدن
indraft
U
ریزش چیزی بسوی درون
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
indraght
U
ریزش چیزی بسوی درون
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
south
U
بسوی جنوب نیم روز
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
continuation
U
حرکت مداوم بسوی سبد
plinking
U
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
postward
U
بسوی محل شروع اسب دوانی
transhumant
U
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
To go cap in hand to someone.
U
دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
delayed steal
U
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
U
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
drive to maturity
U
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advance
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
drives
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
isobare
U
هم فشار
pressuring
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
pressures
U
فشار
water pressure
U
فشار اب
back pressure
U
پی فشار
back iron
U
بن فشار
total pressure
U
فشار کل
thrust
U
فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
thrusting
U
فشار
thrusts
U
فشار
barometric pressure
U
فشار جو
pressing
U
فشار
isopiestic
U
هم فشار
line of thrust
U
خط فشار
low pressure
U
فشار کم
fantod
U
فشار
distraint
U
فشار
ice push
U
فشار یخ
pressor
U
فشار زا
bunt
U
فشار با سر
pressure curve
U
خم فشار
pressure sense
U
حس فشار
sense of pressure
U
حس فشار
weight
U
فشار
tension
U
فشار
stroking
U
فشار با پا
impact
U
فشار
pushes
U
فشار
atmosphere
U
فشار جو
stresses
U
فشار
stressing
U
فشار
atmospheres
U
فشار جو
zip
U
فشار
pressure vessel
U
فشار
press
U
فشار
growing pains
U
فشار
zipped
U
فشار
zipping
U
فشار
compression
U
فشار
tensions
U
فشار
push
U
فشار
presses
U
فشار
constraint
U
فشار
violence
U
فشار
pushed
U
فشار
impacts
U
فشار
zips
U
فشار
stress
U
فشار
exertion
U
فشار
isobars
U
هم فشار
isobars
U
تک فشار
strains
U
فشار
strain
U
فشار
pressure
U
فشار
brunt
U
فشار
pressured
U
فشار
isobar
U
تک فشار
stroke
U
فشار با پا
stroked
U
فشار با پا
exertions
U
فشار
strokes
U
فشار با پا
isobar
U
هم فشار
cost push
U
فشار هزینه
manometer
U
فشار سنج
cost push
U
فشار قیمت
contact pressure
U
فشار تماس
contact pressure
U
فشار تماسی
osmotic pressure
U
فشار اسمزی
lobbied
U
گروه فشار
diastolic pressure
U
فشار دیاستولی
diffraction loading
U
منتجه فشار
direct pressure
U
فشار مستقیم
molding pressure
U
فشار قالب
deflationary pressure
U
فشار انقباضی
deflationary pressure
U
فشار ضدتورمی
discharge pressure
U
فشار تخلیه
lobbies
U
گروه فشار
manifold pressure
U
فشار گازگاه
molding pressure
U
فشار پرس
critical pressure
U
فشار بحرانی
lobby
U
گروه فشار
drag loading
U
فشار کششی
overpressure
U
فشار بیش از حد
center of pressure
U
مرکز فشار
platten
U
اهن فشار
pore pressure
U
فشار درونی
carebaria
U
احساس فشار در سر
pressure above the atmosphere
U
فشار بالای جو
brush pressure
U
فشار زغال
pressure adjustment
U
تنظیم فشار
pressure curve
U
منحنی فشار
pressure drop
U
افت فشار
pressure face
U
سمت فشار
pressure gaverner
U
ناطم فشار
pressure gradient
U
گرادیان فشار
pressure head
U
ارتفاع فشار
pressure hull
U
بدنه ضد فشار
pressure of speech
U
فشار تکلم
ram
U
راندن با فشار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com