Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pressurises
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurize
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizes
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on board regulation
U
تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
argo
U
سفینه
space shuttles
U
سفینه فضایی
space shuttle
U
سفینه فضایی
vessels
U
سفینه مجرا
space ship
U
سفینه فضایی
vessel
U
سفینه مجرا
spacecraft
U
سفینه فضایی
modules
U
قسمتی از سفینه فضایی
argo
U
صورت فلکی سفینه
module
U
قسمتی از سفینه فضایی
ships
U
سوار کشتی شدن سفینه
ship
U
سوار کشتی شدن سفینه
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
spacecraft
U
سفینه فضایی ship space : syn
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
engage
U
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engages
U
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
intromit
U
داخل کردن
work in
U
داخل کردن
imbark
U
داخل کردن
incorporating
U
داخل کردن
incorporates
U
داخل کردن
incorporate
U
داخل کردن
immit
U
داخل کردن
to work in
U
داخل کردن
ingratiated
U
داخل کردن
ingratiating
U
داخل کردن
entered
U
داخل کردن
ingratiates
U
داخل کردن
enters
U
داخل کردن
ingratiate
U
داخل کردن
enter
U
داخل کردن
phase in
U
داخل کردن
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
to breakin
U
خودرا داخل کردن
swap in
U
مبادله کردن به داخل
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
perigee
U
نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
orbital injection
U
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
inserts
U
داخل کردن در میان گذاشتن
inserting
U
داخل کردن در میان گذاشتن
insert
U
داخل کردن در میان گذاشتن
catch a crab
U
تصادفا پارو را داخل اب کردن
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
ingestion
U
قورت دادن داخل معده کردن
ram
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed
U
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
take in
U
باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
reentry vehicle
U
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
interpolating
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
insufflation
U
داخل کردن گازیا بخاردر گودالی ازتن
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
insinuated
U
داخل کردن اشاره کردن
insinuate
U
داخل کردن اشاره کردن
insinuates
U
داخل کردن اشاره کردن
to swear in
U
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
stet processus
U
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
distemper
U
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
lay down
U
تنظیم کردن
calibrates
U
تنظیم کردن
adjusting
U
تنظیم کردن
redact
U
تنظیم کردن
classifying
U
تنظیم کردن
calibrating
U
تنظیم کردن
formulates
U
تنظیم کردن
to set out
U
تنظیم کردن
set up
U
تنظیم کردن
regiment
U
تنظیم کردن
lineup
U
تنظیم کردن
to make out
U
تنظیم کردن
adjust
U
تنظیم کردن
adjusts
U
تنظیم کردن
attend
U
تنظیم کردن
formulate
U
تنظیم کردن
attending
U
تنظیم کردن
attends
U
تنظیم کردن
formulating
U
تنظیم کردن
regulated
U
تنظیم کردن
regiments
U
تنظیم کردن
regularising
U
تنظیم کردن
regulate
U
تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم کردن
tune
U
تنظیم کردن
to draw out
U
تنظیم کردن
to put in to shape
U
تنظیم کردن
calibrated
U
تنظیم کردن
regularised
U
تنظیم کردن
formulated
U
تنظیم کردن
regularises
U
تنظیم کردن
make out
U
تنظیم کردن
tunes
U
تنظیم کردن
regularize
U
تنظیم کردن
regularized
U
تنظیم کردن
calibrate
U
تنظیم کردن
to draw up
U
تنظیم کردن
frame
U
تنظیم کردن
regulating
U
تنظیم کردن
regularizes
U
تنظیم کردن
regularizing
U
تنظیم کردن
regulates
U
تنظیم کردن
adjustment
U
تنظیم کردن
classify
U
تنظیم کردن
classifies
U
تنظیم کردن
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
ranging
U
تنظیم تیر کردن
spot
U
تنظیم تیر کردن
reconstitute
U
تنظیم مقیاس کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
reconstitutes
U
تنظیم مقیاس کردن
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
reconstituting
U
تنظیم مقیاس کردن
preset
U
از پیش تنظیم کردن
pre-setting
U
از پیش تنظیم کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
spots
U
تنظیم تیر کردن
pre-sets
U
از پیش تنظیم کردن
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
pre-set
U
از پیش تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم و میزان کردن
reconstituted
U
تنظیم مقیاس کردن
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
adjusting
U
میزان کردن تنظیم کنید
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
replenished
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
zeroes
U
روی صفر تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
replenishing
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
sight in
U
تنظیم کردن دید در تفنگ
replenish
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts
U
میزان کردن تنظیم کنید
zero
U
روی صفر تنظیم کردن
zeros
U
روی صفر تنظیم کردن
replenishes
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
mount
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pilot
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
billing
U
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
piloted
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilots
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mounts
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
set
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
setting up
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
zeroes
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeros
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero beat
U
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com