English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
corrsion U فساد تدریجی فساد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
corrosion U فساد تدریجی
atmospheric corrosion U فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
gas degeneration U فساد تدریجی گازی
Other Matches
spoil U فساد
spoiled U فساد
spoiling U فساد
depravation U فساد
depravement U فساد
morbidity U فساد
dissolution U فساد
degeneracy U فساد
decays U فساد
decaying U فساد
decayed U فساد
decay U فساد
morbidness U فساد
spoils U فساد
fester U فساد
festered U فساد
turpitude U فساد
degeneration U فساد
corruptness U فساد
cottuptness U فساد
decadency U فساد
vises U فساد
vices U فساد
vice- U فساد
vice U فساد
festers U فساد
festering U فساد
necrosis U فساد
corruption U فساد
rottenness U فساد
mortification U فساد
depravity U فساد
vileness U فساد
vitiation U فساد
debauchment U فساد
decadence U فساد
pus U فساد
vice [immorality] U فساد
putridness U فساد
pyosis U فساد
guilty pleasure U فساد
invalidity U فساد
pravity U فساد
immorality U فساد
putrefaction U فساد
phthisis U فساد بافتها
Moral decadence . U فساد اخلاق
passible U فساد پذیر
corruption on the earth U فساد فی الارض
corruptible U فساد پذیر
perverseness U هرزگی فساد
perishableness U فساد پذیری
corruptibility U قابلیت فساد
putrescence U گندیدگی فساد
factionist U اهل فساد
scorbutus U فساد خون
decadently U در حال فساد
sodom U مرکز فساد
spoilable U فساد پذیر
the origin of evil U منشا فساد
incorruption U فساد ناپذیری
indecomposable U فساد ناپذیر
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
inherent vice U فساد ذاتی
putrescencty U گندیدگی فساد
corruptive U فساد امیز
invalidity U بطلان فساد
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
antimateriel agent U عامل فساد اماد
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
preservative U جلوگیری کننده از فساد
corruptibly U بطور فساد پذیر
suppurate U فساد جمع شدن
decadence U فساد اغاز ویرانی
dry rot U فساد اجتماعی واخلاقی
bacteriolysis U فساد و تحلیل میکرب
adulterant U مایه تقلب و فساد متقلب
To wallow in vice . U درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
incorruptible U فساد نا پذیر منحرف نشدنی
gangrene U فساد عضو براثر نرسیدن خون
abiotrophy U تحلیل و فساد عضوبدون علت مشهود
dysgenics U مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
cacogenesis U فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
acidosis U فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
turpis causa U عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
muck rack U کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
roll back U به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
phase U معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased U معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases U معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
slowest U تدریجی
slowing U تدریجی
slows U تدریجی
slower U تدریجی
slowed U تدریجی
slow U تدریجی
piecemeal U تدریجی
step wise U تدریجی
gradual U تدریجی
imperceptible U تدریجی
progressive U تدریجی
gradational U تدریجی
gradatory U تدریجی
step by step U تدریجی
step-by-step U تدریجی
gradations U انتقال تدریجی
progressive paralysis U فلج تدریجی
delelopment U تکامل تدریجی
progressive relaxation U ارمیدگی تدریجی
progressive assambly U نصب تدریجی
piecemeal U بطور تدریجی
glaucoma U کوری تدریجی
scale down U کاهش تدریجی
gradation U انتقال تدریجی
evanescence U زوال تدریجی
quantizer U تدریجی کننده
quantize U تدریجی کردن
insti U تلقین تدریجی
piecemeal U بتدریج تدریجی
step by step excitation U تحریک تدریجی
progress payments U پرداخت تدریجی
erosion U تحلیل تدریجی
evolution U تکامل تدریجی
insti U ریزش تدریجی
graduality U تدریجی بودن
instillation U ریزش تدریجی
fail soft U با خرابی تدریجی
gradualness U تدریجی بودن
fail soft U تخریب تدریجی
progressive burning U سوزش تدریجی
partial shipment U حمل تدریجی
fail softly U با خرابی تدریجی
living death U مرگ تدریجی
gradual U شیب تدریجی واهسته
processes U پیشرفت تدریجی ومداوم
process U پیشرفت تدریجی ومداوم
graduate U تغییر تدریجی کردن
graduates U تغییر تدریجی کردن
progressive burning U سوختن تدریجی خرج
evolution U تحول تکامل تدریجی
insinuation U نفوذ دخول تدریجی
progressional U دارای پیشرفت تدریجی
intergradation U محو سازی تدریجی
instilment U ریزش و تلقین تدریجی
evanescence U فقدان تدریجی ناپایداری
graduating U تغییر تدریجی کردن
evolutionism U اصول ترقی و تکامل تدریجی
progressive cookery U پخت تدریجی غذای یکان
abklingen U محو شدن تدریجی احساس
lysis U سقوط وزوال تدریجی مرض
frequency drift U تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
striptease U رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
lysate U محصول زوال وفساد تدریجی سلول
winder U گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
escalation U افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
lamb's tongue U [کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
accrual U افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
choked U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes U از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
creeps U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gums U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gum U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
light and heavy system U روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
degressive burning U اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
data processing U پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com