Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cries
U
فریاد گریه
cry
U
فریاد گریه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Laugh and the world laghs with you, weep and you w.
<proverb>
U
بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone.
<proverb>
U
بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
weeping succeeds laughter
U
گریه پس ازخنده می اید از پی خنده گریه است
sobbed
U
گریه گریه کردن
sobs
U
گریه گریه کردن
sob
U
گریه گریه کردن
sobbing
U
گریه گریه کردن
bawling
U
گریه
greet
U
گریه
greeted
U
گریه
tear
U
گریه
tears
U
گریه
greets
U
گریه
bawl
U
گریه
bawled
U
گریه
bawls
U
گریه
weeping
U
گریه
cry
U
گریه کردن
To begin to weep . to burst into tears .
U
گریه افتا دن
cries
U
گریه کردن
weeps
U
گریه کردن
sobbed
U
بغض گریه
slobber
U
گریه بچگانه
slobbering
U
گریه بچگانه
tear-jerkers
U
گریه انگیز
tear-jerker
U
گریه انگیز
sob
U
بغض گریه
weeper
U
گریه کننده
slobbers
U
گریه بچگانه
slobbered
U
گریه بچگانه
sobbing
U
بغض گریه
sobs
U
بغض گریه
crybaby
U
زود گریه کن
musk cat
U
گریه زیاد
bemoans
U
گریه کردن
bemoaning
U
گریه کردن
bemoaned
U
گریه کردن
bemoan
U
گریه کردن
weeping
U
گریه کننده
give
U
گریه کردن
f. tears
U
گریه زورکی
giving
U
گریه کردن
gives
U
گریه کردن
weep
U
گریه کردن
crybabies
U
زود گریه کن
to pipe one's eye
U
گریه کردن
tear jerking
U
گریه اور
tearjerker
U
گریه اور
they mingle their tears
U
با هم گریه می کنند
crying is useless
U
گریه سودی ندارد
sob stories
U
داستان گریه اور
sob story
U
داستان گریه اور
To weep and wail .
U
گریه وزاری کردن
he wept involuntarily
U
بی اختیار گریه کرد
boohoo
U
هقهق گریه کردن
to gulp down ones tears
U
گریه رادرگلوحبس کردن
to play the woman
U
گریه کردن ترسیدن
boohoos
U
هقهق گریه کردن
boohooed
U
هقهق گریه کردن
boohooing
U
هقهق گریه کردن
mourns
U
ماتم گرفتن گریه کردن
mourned
U
ماتم گرفتن گریه کردن
mourn
U
ماتم گرفتن گریه کردن
To burst into tears (laughter).
U
زیر گریه ( خنده ) زدن
Tears remedy every irremediable ailment.
<proverb>
U
گریه بر هر درد بى درمان دواست .
She wept herself to sleep .
U
آنقدر گریه کرد تا خوابش برد
sobbing
U
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sob
U
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed
U
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobs
U
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
She looks pathetic in that dress .
U
این لباس به تنش گریه می کند
It is no use crying over spilt milk .
<proverb>
U
بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
to turn on the waters
U
یکدفعه شروع به گریه کردن
[اصطلاح روزمره]
groan
U
فریاد
outcries
U
فریاد
squawk
U
فریاد
shrieks
U
فریاد
squawked
U
فریاد
squawks
U
فریاد
mewl
U
فریاد
redresser
U
فریاد رس
shrieking
U
فریاد
shriek
U
فریاد
exclamation
U
فریاد
groans
U
فریاد
groaning
U
فریاد
groaned
U
فریاد
shrieked
U
فریاد
exclamations
U
فریاد
rhodomontade
U
فریاد
kiai
U
فریاد
shouts
U
فریاد
whoop
U
فریاد
vociferation
U
فریاد
whooped
U
فریاد
whooping
U
فریاد
whoops
U
فریاد
shouted
U
فریاد
calling
U
فریاد
squealed
U
فریاد
squeal
U
فریاد
outcry
U
فریاد
shout
U
فریاد
frets
U
فریاد
fret
U
فریاد
squeals
U
فریاد
shouting
U
فریاد
hurray
U
فریاد زدن
jubilate
U
فریاد شادی
shouter
U
فریاد زننده
screamer
U
فریاد زدن
vociferance
U
فریاد و نعره
war cry
U
فریاد جنگی
war whoop
U
فریاد جنگ
utter a cry
U
فریاد زدن
to cry wolf too often
U
انقدربدروغ فریاد
to by blue muder
U
فریاد کردن
To cry out .
U
فریاد بر آوردن
yell
U
فریاد زدن
whoopee
U
فریاد خوشحالی
whoop
U
فریاد کردن
whooped
U
فریاد کردن
greet
U
داد فریاد
greeted
U
داد فریاد
holler
U
فریاد خوشحالی
hollers
U
فریاد خوشحالی
greets
U
داد فریاد
whooping
U
فریاد کردن
gaff
U
گفتاربیهوده فریاد
hollered
U
فریاد خوشحالی
cries
U
فریاد زدن
hollering
U
فریاد خوشحالی
bawl
U
فریاد زدن
bawled
U
فریاد زدن
blat
U
فریاد کردن
bawling
U
فریاد زدن
bawls
U
فریاد زدن
yells
U
فریاد زدن
cry
U
فریاد زدن
yelling
U
فریاد زدن
yelled
U
فریاد زدن
whoops
U
فریاد کردن
To go to someones rescues . To succour someone .
U
به فریاد کسی رسیدن
shriek
U
فریاد دلخراش زدن
shrieked
U
فریاد دلخراش زدن
shrieking
U
فریاد دلخراش زدن
shrieks
U
فریاد دلخراش زدن
salvo
U
فریاد دسته جمعی
salvoes
U
فریاد دسته جمعی
with rejoicings and embraces
U
با شادی و فریاد هورا
chevy
U
فریاد هنگام شکار
screeches
U
فریاد شبیه جیغ
screech
U
فریاد شبیه جیغ
to break forth in to joy
U
از خوشی فریاد کردن
screeched
U
فریاد شبیه جیغ
to shout for joy
U
از خوشی فریاد زدن
triumphant
U
فاتحانه فریاد پیروزی
triumphantly
U
فاتحانه فریاد پیروزی
screeching
U
فریاد شبیه جیغ
to roar with pain
U
از درد فریاد زدن
holler
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howled
U
فریاد زدن عزاداری کردن
donnybrook
U
فریاد پرسر وصدا هیاهو
rodomontade
U
گزافه گویی کردن فریاد
howls
U
فریاد زدن عزاداری کردن
howl
U
فریاد زدن عزاداری کردن
exclamatory
U
شگفت اور متضمن فریاد
hollered
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclaiming
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed
U
ازروی تعجب فریاد زدن
hollers
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
full-throated
U
صدا یا فریاد بسیار بلند
exclaims
U
ازروی تعجب فریاد زدن
hollering
U
فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclaim
U
ازروی تعجب فریاد زدن
jobilate
U
شادی کردن از خوشی فریاد زدن
hoots
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooted
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
wow
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
view halloo
U
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
hooting
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoot
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
wowed
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
tallyho
U
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
hoick
U
فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
fore
U
فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
hysterics
U
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
hi
U
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
whimpering
U
نالیدن زار زار گریه کردن
whimpered
U
نالیدن زار زار گریه کردن
whimper
U
نالیدن زار زار گریه کردن
whimpers
U
نالیدن زار زار گریه کردن
yoicks
U
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
escry
U
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
He raesed a cry of ((thief! Thif !))
U
فریاد می زد «دزد !دزد ! »
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com