Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salvo
U
فریاد دسته جمعی
salvoes
U
فریاد دسته جمعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
in chorus
U
دسته جمعی
in company
U
دسته جمعی
en masse
U
دسته جمعی
collective
U
دسته جمعی
ensemble
U
دسته جمعی
processional
U
دسته جمعی
ensembles
U
دسته جمعی
communal
U
دسته جمعی
all together
U
دسته جمعی
social
U
دسته جمعی
picnic
U
گردش دسته جمعی
picnic
U
دسته جمعی خوردن
polled
U
اخذرای دسته جمعی
picnicked
U
گردش دسته جمعی
in mass
U
بطور دسته جمعی
gang punch
U
منگنه دسته جمعی
ingrow
U
بطور دسته جمعی
polls
U
اخذرای دسته جمعی
poll
U
اخذرای دسته جمعی
picnics
U
گردش دسته جمعی
collective security
U
تامین دسته جمعی
picnics
U
دسته جمعی خوردن
power play
U
حمله دسته جمعی
teamwork
U
کار دسته جمعی
volley bombing
U
شلیک دسته جمعی
processions
U
حرکت دسته جمعی
procession
U
حرکت دسته جمعی
picnicked
U
دسته جمعی خوردن
collective fire
U
اتش دسته جمعی
genocide
U
کشتار دسته جمعی
parading
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
fluttering
U
بال زنی دسته جمعی
fluttered
U
بال زنی دسته جمعی
parade
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
scot ant lot
U
جریمه یامالیات دسته جمعی
flutter
U
بال زنی دسته جمعی
callective note
U
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
gang
U
دسته جمعی عمل کردن
formicarm
U
زندگی دسته جمعی موریانه
formicary
U
زندگی دسته جمعی موریانه
gangs
U
دسته جمعی عمل کردن
flutters
U
بال زنی دسته جمعی
collectivism
U
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
terpsichore
U
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
acapella
U
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
anthems
U
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem
U
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
part song
U
آواز دسته جمعی بدون ساز
choir
U
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choirs
U
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
frankpledge
U
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
head stock
U
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
antistrophe
U
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
litany
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
litanies
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
symbion
U
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
poussette
U
رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee
U
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus
U
مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
outcries
U
فریاد
outcry
U
فریاد
shouts
U
فریاد
shout
U
فریاد
shouting
U
فریاد
squawk
U
فریاد
shouted
U
فریاد
squawks
U
فریاد
vociferation
U
فریاد
shrieking
U
فریاد
squawked
U
فریاد
shrieks
U
فریاد
shriek
U
فریاد
shrieked
U
فریاد
squeal
U
فریاد
groaned
U
فریاد
whoops
U
فریاد
whooping
U
فریاد
whooped
U
فریاد
whoop
U
فریاد
rhodomontade
U
فریاد
exclamations
U
فریاد
groaning
U
فریاد
squealed
U
فریاد
groans
U
فریاد
calling
U
فریاد
exclamation
U
فریاد
fret
U
فریاد
squeals
U
فریاد
frets
U
فریاد
redresser
U
فریاد رس
groan
U
فریاد
kiai
U
فریاد
mewl
U
فریاد
massing
U
جمعی
plural
U
جمعی
collective
U
جمعی
additives
U
جمعی
additive
U
جمعی
aggregative
U
جمعی
masses
U
جمعی
mass
U
جمعی
collective bargaining
U
جمعی
whoops
U
فریاد کردن
whoopee
U
فریاد خوشحالی
blat
U
فریاد کردن
greet
U
داد فریاد
yelled
U
فریاد زدن
greeted
U
داد فریاد
yell
U
فریاد زدن
yelling
U
فریاد زدن
yells
U
فریاد زدن
greets
U
داد فریاد
hurray
U
فریاد زدن
hollers
U
فریاد خوشحالی
hollering
U
فریاد خوشحالی
vociferance
U
فریاد و نعره
utter a cry
U
فریاد زدن
hollered
U
فریاد خوشحالی
gaff
U
گفتاربیهوده فریاد
to cry wolf too often
U
انقدربدروغ فریاد
to by blue muder
U
فریاد کردن
holler
U
فریاد خوشحالی
screamer
U
فریاد زدن
war whoop
U
فریاد جنگ
war cry
U
فریاد جنگی
cries
U
فریاد زدن
jubilate
U
فریاد شادی
cry
U
فریاد گریه
whooping
U
فریاد کردن
whooped
U
فریاد کردن
whoop
U
فریاد کردن
cry
U
فریاد زدن
To cry out .
U
فریاد بر آوردن
cries
U
فریاد گریه
shouter
U
فریاد زننده
bawls
U
فریاد زدن
bawling
U
فریاد زدن
bawled
U
فریاد زدن
bawl
U
فریاد زدن
collective unconscious
U
ناهشیار جمعی
collective self reliance
U
خوداتکائی جمعی
collective goods
U
کالاهای جمعی
collective responsibility
U
مسئوولیت جمعی
collective protection
U
حفافت جمعی
aggregate operator
U
عملگر جمعی
aggregate function
U
عمل جمعی
collective ownership
U
مالکیت جمعی
collective mind
U
ذهن جمعی
collective liability
U
بدهی جمعی
gunner
U
جمعی توپخانه
collective agreement
U
توافق جمعی
collectedness
U
جمعی حواس
gunners
U
جمعی توپخانه
collective behavior
U
رفتار جمعی
mass contagion
U
سرایت جمعی
mass communication
U
ارتباط جمعی
cumulative error
U
خطای جمعی
scrutin deliste
U
رای جمعی
mass hysteria
U
هیستری جمعی
sum check
U
مقابله جمعی
processional
U
سروددسته جمعی
sum term
U
لفظ جمعی
collective bargaining
U
معامله جمعی
mass education
U
اموزش جمعی
screeching
U
فریاد شبیه جیغ
screeches
U
فریاد شبیه جیغ
triumphantly
U
فاتحانه فریاد پیروزی
to shout for joy
U
از خوشی فریاد زدن
triumphant
U
فاتحانه فریاد پیروزی
shrieks
U
فریاد دلخراش زدن
to roar with pain
U
از درد فریاد زدن
to break forth in to joy
U
از خوشی فریاد کردن
screech
U
فریاد شبیه جیغ
screeched
U
فریاد شبیه جیغ
To go to someones rescues . To succour someone .
U
به فریاد کسی رسیدن
chevy
U
فریاد هنگام شکار
shriek
U
فریاد دلخراش زدن
shrieked
U
فریاد دلخراش زدن
shrieking
U
فریاد دلخراش زدن
with rejoicings and embraces
U
با شادی و فریاد هورا
volleyed
U
شلیک بطوردسته جمعی
nonoperating strength
U
جمعی غیرفعال در یکان
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
certes
U
خاطر جمعی تحقیق
volleying
U
شلیک بطوردسته جمعی
paratroopers
U
جمعی یکان چترباز
volley
U
شلیک بطوردسته جمعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com