Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tie in sales
U
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joint product offer
U
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
consignment
U
کالای امانت فروش
consignments
U
کالای امانت فروش
finished product
U
کالای اماده فروش
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
tie-in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
complete substitution
U
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
last in , first out
U
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
dumping
U
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
purchased
U
خریدن
purchase
U
خریدن
purchases
U
خریدن
aby
U
خریدن
abye
U
خریدن
to buy back
U
پس خریدن
purchasing
U
خریدن
bought
U
خریدن
buy
U
خریدن
buys
U
خریدن
purchase by a deed
U
با سند خریدن
to buy into
U
سهام خریدن در
make a forward purchase
U
سلف خریدن
on approbation
U
به شرط خریدن
coemption
U
یکجا خریدن
redeem
U
باز خریدن
redeemed
U
باز خریدن
redeeming
U
باز خریدن
to buy on condition
U
شرط خریدن
redeems
U
باز خریدن
treating
U
رای خریدن
lay down
U
خریدن و اندوختن
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
to buy something on hire purchse
[British English]
U
چیزی را قسطی خریدن
achate
U
یار با وفا خریدن
buy-outs
U
سهم کسی را خریدن
preempt
U
باحق شفعه خریدن
to buy on trial
U
بشرط امتحان خریدن
buy-out
U
سهم کسی را خریدن
to buy a pig in a poke
U
چیزیرا ندیده خریدن
buy out
U
سهم کسی را خریدن
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
to buy something at an auction
U
چیزی را در
[بوسیله]
حراجی خریدن
to buy out anyone
U
سهم یا کسب کسیرا خریدن
To purchase on approval .
U
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
snap up
U
بزودی خریدن روی دست بردن
to buy something on the never-never
[British English]
[humorous]
<idiom>
U
چیزی را قسطی خریدن
[اصطلاح روزمره]
to snap up
U
بی درنگ پذیرفتن یا خریدن متعرض شدن
pre empt
U
با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
furrier
U
خز فروش پوست فروش
furriers
U
خز فروش پوست فروش
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
in wards
U
کالای رسیده
shipment
[American]
U
کالای ارسالی
easy commodity
U
کالای نا مرغوب
goods afloat
U
کالای در راه
inferior good
U
کالای پست
stapled
U
کالای عمده
economic good
U
کالای اقتصادی
imported
U
کالای رسیده
scaron
U
کالای کمیاب
commodities
U
کالای مصرفی
commodity
U
کالای مصرفی
import
U
کالای وارده
end item
U
کالای ضروری
staple
U
کالای عمده
delivery
U
کالای ارسالی
consumer goods
U
کالای مصرفی
flotsam
U
کالای اب اورده
import
U
کالای رسیده
wage good
U
کالای مزدی
goods in pledge
U
کالای گروی
shoddy
U
کالای تقلبی
consignment
U
کالای ارسالی
contraband
U
کالای غیرمجاز
limited edition
U
کالای محدود
smuggled goods
U
کالای قاچاق
free good
U
کالای رایگان
final goods
U
کالای نهائی
the goods in question
U
کالای موردبحث
rip-off
U
کالای قلابی
rip-offs
U
کالای قلابی
luxury good
U
کالای لوکس
purpose made
U
کالای سفارشی
Contraband goods.
U
کالای قا چاق
limited editions
U
کالای محدود
business goods
U
کالای تولیدی
stolen goods
U
کالای مسروقه
naval stores
U
کالای دریایی
normal good
U
کالای معمولی
normal good
U
کالای عادی
stapling
U
کالای عمده
merchandise
U
کالای تجارتی
class i property
U
کالای طبقه 1
class ii property
U
کالای طبقه 2
bonded good
U
کالای گمرکی
frustrated cargo
U
کالای سرگردان
frustrated cargo
U
کالای متروکه
contraband
U
کالای قاچاق
jetsam
U
کالای اب اورد
importing
U
کالای وارده
consignments
U
کالای امانی
importing
U
کالای رسیده
giffen good
U
کالای گیفن
imported
U
کالای وارده
consumer's goods
U
کالای مصرفی
knit goods
U
کالای کش بافت
labeled cargo
U
کالای ویژه
consumer brand
U
کالای پر مصرف
consignment
U
کالای امانی
consigned inventory
U
کالای امانی
dead stock
U
کالای بنجل
general cargo
U
کالای معمولی
smuggled merchandise
U
کالای قاچاق
fakement
U
کالای قلب
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
perishable
U
کالای فاسد شونده
velveting
U
کالای مخملی مخمل
wreckage
U
کالای بازیافتی از کشتی و.....
perishable
U
کالای فاسد شدنی
perishable
U
کالای سریع الفساد
commercial loading
U
بارگیری کالای تجارتی
consignee
U
گیرنده کالای ارسالی
the free list
U
صورت کالای بی گمرک
scrap-heap
U
انبار کالای قراضه
scrap heap
U
انبار کالای قراضه
ban item
U
کالای ممنوع الورود
r. ofanyone's chattles
U
پس دادن کالای کسی
swag
U
کالای دزدیده شده
shipments
U
کالای در حال حمل
we d. in silks
U
ما کالای ابریشمی میفروشیم
pilefered shipment
U
کالای حراج شده
stock in trade
U
موجودی کالای مغازه
staple goods
U
کالای بسیار ضروری
standards
U
کالای جانشین رزمی
standard
U
کالای جانشین رزمی
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
commodity market
U
بازار کالای مصرفی
permit goods coveredby
U
کالای موضوع پروانه
shipment
U
کالای در حال حمل
consignment
U
محموله کالای ارسالی
to make a market of
U
با کالای دیگرمعاوضه کردن
we ran out of these goods
U
این کالای ما تمام شد
consignment
U
کالای ارسال شده
delivery
U
کالای ارسال شده
inbound cargo
U
کالای تخلیه نشده
inwards
U
واردات کالای رسیده
secondary item
U
کالای تدارکاتی فرعی
importable
U
کالای قابل واردکردن
dead stock
U
کالای بدون خریدان
consignments
U
محموله کالای ارسالی
shipment
[American]
U
کالای ارسال شده
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
bulk cargo
U
کالای بسته بندی نشده
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
finish stock
U
موجودی کالای ساخته شده
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
ship ton
U
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
contract shipment number
U
شماره بارنامه کالای ارسالی
ware
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
wares
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
exported
U
بیرون بردن کالای صادره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com