English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
isolationist U طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
Comparison with other countries is extremely interesting. U مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
home service agent U نماینده فروش داخلی
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
selling price U قیمت فروش
sale price U قیمت فروش
total revenue U قیمت کل فروش یک کالا
sopt price U قیمت فروش نقدی
fixed selling price U قیمت ثابت فروش
resale price U قیمت فروش مجدد
mark down U پایین اوردن قیمت
loss leader U کالایی که با قیمت پایین
markdown U پایین اوردن قیمت
commodity agreement U تثبیت مشترک قیمت فروش
spot price U قیمت برای فروش فوری
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
auction sale without reserve U فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
roll back U قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
catalogue number U شماره کالادر کاتالوگ
joint product offer U فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
advanced countries U کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
developed countries U کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
tie in sales U فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
horizontal U دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
cylinder liner U رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
civil military relations U روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
pos U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
current maturity U قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
port U سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
salchow U پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
background processing U کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
developing countries U کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
euler U پرش از لبه عقبی اسکیت و یک چرخش در هوا و فرود روی لبه داخلی اسکیت دیگر
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
precious U : قیمتی
high dollar value U قیمتی
high value U قیمتی
worthlessness U بی قیمتی
worthful U گرانبها قیمتی
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
agates U سنگ قیمتی
noble metal U فلز قیمتی
valuable U گرانبها قیمتی
precious metal U فلز قیمتی
Without ( beyond , above ) price . U بی نهایت قیمتی
precious stone U سنگ قیمتی
dual price system U نظام دو قیمتی
price system U نظام قیمتی
agate U سنگ قیمتی
ingot U فلز قیمتی
stone U سنگ قیمتی
stones U سنگ قیمتی
high grade steel U فولاد قیمتی
to set no great store by U قیمتی ندانستن
stoning U سنگ قیمتی
price support U حمایت قیمتی
for all the world <idiom> U بهر قیمتی
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
down U سوی پایین بطرف پایین
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
lapidary U وابسته به سنگهای قیمتی
lapidarian U وابسته به سنگهای قیمتی
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
rondel U سنگهای قیمتی مدورزینتی
carpet value U ارزش قیمتی فرش
asteria U نوعی سنگ قیمتی
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
nonprice competition U رقابت غیر قیمتی
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
cupellation U گرفتن فلزات قیمتی از سرب
He is a priceless nice fellow . U آدم نازنین و قیمتی یی است
cameo U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameos U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
facet U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
facets U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
uncomitted countries U کشورهای غیرمتعهد
overseas U کشورهای بیگانه
free world U کشورهای غیرکمونیست
developed market economy countries U کشورهای مرفه
allied U کشورهای هم پیمان
poor countries U کشورهای فقیر
industrial nations U کشورهای صنعتی
less developed contries U کشورهای کم رشد
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Every man has his price . U هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
federalization U تشکیل کشورهای متحد
developing countries U کشورهای در حال توسعه
capitalist countries U کشورهای سرمایه داری
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
development countries U کشورهای قابل توسعه
internationals U مربوط به کشورهای مختلف
international U مربوط به کشورهای مختلف
underdeveloped countries U کشورهای توسعه نیافته
backward countries U کشورهای عقب مانده
Underdeveloped ( backward) countries . U کشورهای عقب افتاده
retarded countries U کشورهای عقب مانده
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
third world countries U کشورهای جهان سوم
the united states of america U ایالات یا کشورهای متحدامریکا
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
third world economies U اقتصاد کشورهای جهان سوم
commonwealth U کشورهای مشترک المنافع جمهور
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
OAS U مخفف سازمان کشورهای امریکایی
commonwealth games U جام کشورهای مشترک المنافع
orients U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
federate U تشکیل کشورهای متحد دادن
orienting U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
OPEC U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
reactions from abroad U واکنش مردم در کشورهای خارجی
federating U تشکیل کشورهای متحد دادن
federated U تشکیل کشورهای متحد دادن
orient U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
commonwealths U کشورهای مشترک المنافع جمهور
federates U تشکیل کشورهای متحد دادن
furriers U خز فروش پوست فروش
furrier U خز فروش پوست فروش
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
oil rich countries U کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
unicef (= united nations international U یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
developed market economy countries U کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
trade follows the flag U تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
seato forces U نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
e r p U جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
pax britannica U اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
satellite U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellites U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com