Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
expectative
U
مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
futures goods
U
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier
U
خز فروش پوست فروش
furriers
U
خز فروش پوست فروش
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
prospected
U
انتظار
expectation
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
prospects
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
expectance
U
انتظار
prospect
U
انتظار
expectations
U
انتظار
ready line
U
خط انتظار
expectancy
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
ante-rooms
U
اطاق انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
waiting list
U
لیست انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
to look forward to
U
انتظار داشتن
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
reception rooms
U
اتاق انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
bide
U
در انتظار ماندن
redezvous
U
محل انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
wait time
U
زمان انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
wait state
U
حالت انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
half pay
U
حق انتظار خدمت
anterooms
U
اطاق انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
lobby
U
سالن انتظار
lobbies
U
سالن انتظار
ante-chamber
U
اتاق انتظار
in prospect
U
انتظار داشته
inopinate
U
انتظار نداشته
waiting-room
U
اتاق انتظار
standby
U
حالت انتظار
standbys
U
حالت انتظار
anteroom
U
اطاق انتظار
in prospective
U
انتظار داشته
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
aspiration level
U
سطح انتظار
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
lobbied
U
سالن انتظار
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr
U
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
sell
U
فروش
taverner
U
می فروش
sells
U
فروش
retailer
U
تک فروش
vendition
U
فروش
selling
U
فروش
turnover
U
کل فروش
turnover
U
فروش
marketing
U
فروش
sale
U
فروش
offtake
U
فروش
sales
U
فروش
iceman
U
یخ فروش
direct selling
U
فروش مستقیم
pieman
U
کلوچه فروش
pride ful
U
جاه فروش
oligopoly
U
انحصار فروش
drover
U
گله فروش
pedagogical
U
علم فروش
salespersons
U
متصدی فروش
salesperson
U
متصدی فروش
salespeople
U
متصدی فروش
charwoman
U
زغال فروش
peltmonger
U
پوست فروش
paper boys
U
روزنامه فروش
paper boy
U
روزنامه فروش
perfumer
U
عطر فروش
duffre
U
دست فروش
drysalter
U
کالباس فروش
whole saler
U
عمده فروش
deed of sale
U
سند فروش
credit sale
U
فروش غیرنقدی
credit sale
U
فروش قسطی
credit sale
U
فروش نسیه
costermonger
U
میوه فروش
coster
U
سبزی فروش
cornfactor
U
غله فروش
corn d.
U
غله فروش
corn chandler
U
غله فروش
mass market product
U
محصول پر فروش
credit system
U
فروش اعتباری
BS
U
صورت فروش
proforma
U
سیاهه فروش
wood pavement
U
چوب فروش
ragman
U
کهنه فروش
dead market
U
بازار کم فروش
d. in second hand goods
U
دست فروش
cutler
U
کارد فروش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com