Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quartermaster
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermasters
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quartermasters
U
سررشته داری
quartermaster
U
سررشته داری
quartermasters
U
رسته سررشته داری
quartermaster
U
رسته سررشته داری
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
statecraft
U
کشور داری ملک داری
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
expertise
U
سررشته
credential
U
سررشته
qualification
U
سررشته
expertise
U
سررشته
competence
U
سررشته
skill
U
سررشته
scents
U
سراغ سررشته
scenting
U
سراغ سررشته
scent
U
سراغ سررشته
paymasters
U
سررشته دار
paymaster
U
سررشته دار
paymaster general
U
سررشته دار
competence
U
کفایت سررشته
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen
<proverb>
U
کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
salesroom
U
فروشگاه
shopped
U
فروشگاه
canteen
U
فروشگاه
shop
U
فروشگاه
shops
U
فروشگاه
canteens
U
فروشگاه
storing
U
فروشگاه
store
U
فروشگاه
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
army stores
U
فروشگاه ارتش
department stores
U
فروشگاه بزرگ
hypermarkets
U
فروشگاه بسیاربزرگ
sea stores
U
فروشگاه دریایی
department store
U
فروشگاه بزرگ
ship's service
U
فروشگاه ناو
outlet
U
دررو فروشگاه
outlets
U
دررو فروشگاه
computer store
U
فروشگاه کامپیوتر
hypermarket
U
فروشگاه بسیاربزرگ
supermarkets
U
فروشگاه بزرگ
supermarket
U
فروشگاه بزرگ
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
antique shop
U
فروشگاه اشیاء عتیقه
off-licences
U
فروشگاه نوشابههای الکلی
off-licence
U
فروشگاه نوشابههای الکلی
canteens
U
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
pro shop
U
فروشگاه باشگاه حرفهای
canteen
U
فروشگاه یا رستوران سربازخانه
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
The store across the street.
U
فروشگاه آنطرف خیابان
ten cent store
U
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
commissaries
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
commissary
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
exchange
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
post exchange
U
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
exchanged
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
the forthcoming book
U
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
exchanges
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging
U
تبدیل ارز فروشگاه پادگان
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
floorwalker
U
بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
canteen
U
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to check out that new clothing store
U
نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
commissary store annex
U
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
certificate of gains or losses
U
سند مصدق سود و زیان فروشگاه
canteens
U
فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
storewide
U
شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
general stores
U
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
extensions
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension
U
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
commissary
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissaries
U
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
blind man's buff
U
از من داری
grittiness
U
شن داری
tensility
U
کش داری
wet storage
U
تر داری
bigamy
U
دو زن داری
capitalism
U
سرمایه داری
charge
U
عهده داری
menage
U
خانه داری
refusals
U
خود داری رد
refusal
U
خود داری رد
non commital
U
خود داری
notbility
U
خانه داری
patchiness
U
وصله داری
leasing
U
اجاره داری
abstinence;or abstinency
U
خود داری
pernoctation
U
شب زنده داری
lucubration
U
شب زنده داری
housekeeping
U
خانه داری
bulkiness
U
جثه داری
bank protection
U
ساحل داری
cellarge
U
حق انبار داری
fisk
U
خزانه داری
conchiferous
U
داری صدف
vigilance
U
شب زنده داری
dry storage
U
خشک داری
charges
U
عهده داری
creaminess
U
خامه داری
bulkiness
U
تنه داری
blind mans buff
U
ازمن داری
house work
U
خانه داری
angularity
U
گوشه داری
angularity
U
زاویه داری
angulation
U
زاویه داری
anti capitalist
U
ضد سرمایه داری
household art
U
هنرخانه داری
fasting
U
روزه داری
incumbency
U
عهده داری
bean caper
U
پیرسن داری
continenece
U
خود داری
wakes
U
شب زنده داری
leasehold
U
اجاره داری
stigmatism
U
خال داری
spinosity
U
سیخ داری
slaveholding
U
برده داری
tenure
U
اجاره داری
thrift
U
خانه داری
trusteeship
U
امانت داری
trusteedhip
U
امانت داری
waked
U
شب زنده داری
treasurership
U
خزانه داری
wake
U
شب زنده داری
vigils
U
شب زنده داری
treasury general
U
خرانه داری کل
vigil
U
شب زنده داری
tresury general
U
خزانه داری کل
wakefulness
U
شب زنده داری
night waking
U
شب زنده داری
Exchequer
U
خزانه داری
treasury
U
خزانه داری
bursary
U
خزانه داری
altruism
U
همگونه داری
communism
U
مردم داری
sang-froid
U
خود داری
sang froid
U
خود داری
slavery
U
برده داری
farming
U
مزرعه داری
bursaries
U
خزانه داری
serrulation
U
دندانه داری
self restraint
U
خود داری
tenancy
U
اجاره داری
tenancies
U
اجاره داری
viscosity
U
شیره داری
rhythmicity
U
نواخت داری
retenv
U
خود داری
baby-sat
U
بچه داری کردن
succulence
U
اب داری حالت ابکی
baby-sitting
U
بچه داری کردن
wakes
U
شب زنده داری کردن
continence
U
خویشتن داری پرهیزگاری
chamberlainship
U
پرده داری گنجوری
baby sit
U
بچه داری کردن
capitalist system
U
نظام سرمایه داری
baby-sit
U
بچه داری کردن
baby-sits
U
بچه داری کردن
waked
U
شب زنده داری کردن
Chancellor of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com