English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
high command U سرفرماندهی
general headquarters U سرفرماندهی کل
admiral's quarter U بخش سرفرماندهی
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commander in chief U فرمانده کل
imperator U فرمانده
commanders U فرمانده
oldman U فرمانده کل
commander U فرمانده
chief U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
commander of d. U فرمانده
chiefs U فرمانده
commander-in-chief U فرمانده کل
commandant U فرمانده
commanders-in-chief U فرمانده کل
generalissimo U فرمانده کل
generalissimos U فرمانده کل
commandants U فرمانده
company commander U فرمانده گروهان
sector commander U فرمانده ناحیه
commander's concept U تدبیر فرمانده
drum majors U فرمانده طبالان
commandants U افسر فرمانده
chief of boat U فرمانده قایق
chevroner U فرمانده گروه
territorial commander U فرمانده سرزمینی
drum major U فرمانده طبالان
corps commander U فرمانده سپاه
platoon leader U فرمانده دسته
penteconter U فرمانده پنجاه تن
pendragon U فرمانده کل قوا
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
hetman U فرمانده لهستانی
admiral U امیرالبحر فرمانده
flight leader U فرمانده پرواز
fleet commander U فرمانده ناوگان
admirals U امیرالبحر فرمانده
exercise commander U فرمانده مانور
regiment commander U فرمانده هنگ
divisional officer U فرمانده یگان
division commander U فرمانده لشگر
prefects U رئیس فرمانده
brigade commander U فرمانده تیپ
captaining U فرمانده ناو
captains U فرمانده ناو
captains U فرمانده هواپیما
leader U راهنما فرمانده
leader U فرمانده دسته
commanding officers U افسر فرمانده
commanding officer U افسر فرمانده
captaining U فرمانده هواپیما
commandant U افسر فرمانده
brigadier U فرمانده تیپ
leaders U راهنما فرمانده
governors U حکمران فرمانده
governor U حکمران فرمانده
brigadiers U فرمانده تیپ
captained U فرمانده هواپیما
captained U فرمانده ناو
skipper U فرمانده ناو
battalion commander U فرمانده گردان
battery commander U فرمانده اتشبار
skippered U فرمانده ناو
army commander U فرمانده ارتش
leaders U فرمانده دسته
prefect U رئیس فرمانده
skippering U فرمانده ناو
captain U فرمانده هواپیما
skippers U فرمانده ناو
captain U فرمانده ناو
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
phylarch U فرمانده سواره نظام
commodore U افسر فرمانده دریایی
commodore U فرمانده یکان هوایی
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
commodores U افسر فرمانده دریایی
commodores U فرمانده یکان هوایی
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
official visit U بازدید رسمی فرمانده
executive order U فرمانده دوم ناو
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
leaders U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leader U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
budget item U اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
warlock U جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
planning guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com