Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hetman
U
فرمانده لهستانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skippering
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief
U
فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commanders
U
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander
U
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
polack
U
لهستانی
polish opening
U
لهستانی
polak
U
لهستانی
polish
U
:لهستانی
polishes
U
:لهستانی
poles
U
لهستانی
pole
U
لهستانی
the polish refugees
U
مهاجرین لهستانی
polish defence
U
دفاع لهستانی
polish gambit
U
گامبی لهستانی
orang utan opening
U
گشایش لهستانی
sokolsky opening
U
گشایش لهستانی
polka
U
رقص لهستانی پولکا
polish notation
U
نشان گذاری لهستانی
Polonaise rugs
U
فرش های لهستانی
polkas
U
رقص لهستانی پولکا
the polish refugees
U
گریختگان یا فراریان لهستانی
reverse polish notation
U
نشان گذاری لهستانی معکوس
mazurka
U
رقص نشاط انگیز سه ضربی لهستانی
copernician
U
وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
chalk commander
U
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
posy
[bouquet]
U
یک دسته گل
[مانند گل فرنگ و یا نقش های لهستانی]
polonaise
U
نوعی رقص موزون لهستانی پولونز رقصیدن
Chelsea carpet
U
فرش های با نقش لهستانی مربوط به قرن شانزدهم میلادی
pliantly polonica
U
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
chief
U
فرمانده
commanders
U
فرمانده
chiefs
U
فرمانده
oldman
U
فرمانده کل
imperator
U
فرمانده
commander of d.
U
فرمانده
commander in chief
U
فرمانده کل
commander in chief
U
فرمانده کل
commander
U
فرمانده
generalissimos
U
فرمانده کل
generalissimo
U
فرمانده کل
commanders-in-chief
U
فرمانده کل
commander-in-chief
U
فرمانده کل
commandants
U
فرمانده
commandant
U
فرمانده
commandant
U
افسر فرمانده
skippering
U
فرمانده ناو
platoon leader
U
فرمانده دسته
penteconter
U
فرمانده پنجاه تن
pendragon
U
فرمانده کل قوا
skippers
U
فرمانده ناو
captain
U
فرمانده ناو
officer in tactical command
U
فرمانده تاکتیکی
captain
U
فرمانده هواپیما
captained
U
فرمانده ناو
captained
U
فرمانده هواپیما
flight leader
U
فرمانده پرواز
fleet commander
U
فرمانده ناوگان
exercise commander
U
فرمانده مانور
skippered
U
فرمانده ناو
skipper
U
فرمانده ناو
brigadier
U
فرمانده تیپ
commandants
U
افسر فرمانده
prefects
U
رئیس فرمانده
territorial commander
U
فرمانده سرزمینی
sector commander
U
فرمانده ناحیه
admiral
U
امیرالبحر فرمانده
admirals
U
امیرالبحر فرمانده
regiment commander
U
فرمانده هنگ
drum major
U
فرمانده طبالان
drum majors
U
فرمانده طبالان
prefect
U
رئیس فرمانده
brigadiers
U
فرمانده تیپ
divisional officer
U
فرمانده یگان
division commander
U
فرمانده لشگر
company commander
U
فرمانده گروهان
brigade commander
U
فرمانده تیپ
commander's concept
U
تدبیر فرمانده
captains
U
فرمانده ناو
captains
U
فرمانده هواپیما
leaders
U
راهنما فرمانده
chevroner
U
فرمانده گروه
chief of boat
U
فرمانده قایق
leader
U
راهنما فرمانده
governors
U
حکمران فرمانده
leaders
U
فرمانده دسته
governor
U
حکمران فرمانده
corps commander
U
فرمانده سپاه
commanding officers
U
افسر فرمانده
commanding officer
U
افسر فرمانده
captaining
U
فرمانده ناو
army commander
U
فرمانده ارتش
captaining
U
فرمانده هواپیما
battery commander
U
فرمانده اتشبار
battalion commander
U
فرمانده گردان
leader
U
فرمانده دسته
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
warlord
U
فرمانده ارتشی فرمانروا
commodores
U
فرمانده پایگاه هوایی
commodores
U
فرمانده یکان هوایی
commodores
U
افسر فرمانده دریایی
commodore
U
فرمانده پایگاه هوایی
commodore
U
فرمانده یکان هوایی
commodore
U
افسر فرمانده دریایی
section leader
U
فرمانده رسد یا جوخه
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
phylarch
U
فرمانده سواره نظام
commander's concept
U
تدبیر عملیاتی فرمانده
commission pennant
U
پرچم فرمانده ناو
commander in chief
U
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
flag captain
U
فرمانده ناو سرفرماندهی
privateer
U
فرمانده کشتی بازرسی
sea captain
U
فرمانده نیروی دریایی
official visit
U
بازدید رسمی فرمانده
executive order
U
فرمانده دوم ناو
drillmaster
U
فرمانده تمرین نظامی سردسته
area air defense commander
U
فرمانده منطقه پدافند هوایی
tactical air commander
U
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
sector commander
U
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
division officer
U
فرمانده قسمت افسر رسته
constable of france
U
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
commander's guidance
U
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leaders
U
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leader
U
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
budget item
U
اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
warlock
U
جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
air defense commander
U
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
planning guidance
U
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com