Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
effective input
U
فرفیت موثر ورودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
effective capacity
U
فرفیت موثر
actual water income
U
اب ورودی موثر
effective input impedance
U
ناگذرایی موثر ورودی
effective input admittance
U
گذرایی موثر ورودی
input capacitance
U
فرفیت ورودی
input conductance
U
مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
berthing capacity
U
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
queues
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
valence
U
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
carload shipment
U
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
JK flip flop
U
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gates
U
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate
U
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash
U
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
hash
U
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
drop down list box
U
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
list
U
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
input preamplifier
U
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
opportune lift
U
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
dac
U
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter
U
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
approach channel
U
کانال ورودی- نهر ورودی
inputted
U
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input
U
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adder
U
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
U
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
analog
U
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chain
U
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chains
U
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
fullest
U
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti-
U
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
grid anode capacity
U
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
analogue
U
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogues
U
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index
U
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
inputted
U
توان ورودی ورودی
input
U
توان ورودی ورودی
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
input output processor
U
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
perficient
U
موثر
drastically
U
موثر
weighty
U
موثر
effectual
U
موثر
moving
U
موثر
pithy
U
موثر
efficacious
U
موثر
lived
U
موثر
live
U
موثر
weightier
U
موثر
weightiest
U
موثر
effective
U
موثر
drastic
U
موثر
efficient
U
موثر
operational
U
موثر
operant
U
موثر
forcible
U
موثر
affecting
U
موثر
impressive
U
موثر
fruitier
U
موثر
fruitiest
U
موثر
fruity
U
موثر
feckful
U
موثر
forceful
U
موثر
climacteric
<adj.>
U
موثر
telling
U
موثر
pivotal
U
موثر
punchier
U
موثر
punchiest
U
موثر
punchy
U
موثر
active
U
موثر
affective
U
موثر
touching
U
موثر
pantywaist
[Am En]
U
آدم نا موثر
effective field
U
میدان موثر
impressiveness
U
موثر بودن
impressed voltage
U
ولتاژ موثر
effective temperature
U
دمای موثر
cissy
U
آدم نا موثر
pathetic
U
موثر احساساتی
whiner
U
آدم نا موثر
effective pitch
U
گام موثر
effective porosity
U
تخلخل موثر
effective power
U
قدرت موثر
effective output
U
خروجی موثر
strikingly
U
موثر گیرنده
striking
U
موثر گیرنده
pussy
[Am E]
U
آدم نا موثر
effective output
U
دبی موثر
effective output
U
بازداده موثر
weenie
[Am E]
U
آدم نا موثر
jessy
U
آدم نا موثر
effective power
U
توان موثر
effective stimulus
U
محرک موثر
effective rainfall
U
بارندگی موثر
ineffective
U
غیر موثر
forcefully
U
بطور موثر
movingly
U
بطور موثر
effective time
U
مدت موثر
effective treatment
U
تسویه موثر
press
U
عامل موثر
effective size
U
اندازه موثر
impressively
U
بطور موثر
affectingly
U
بطور موثر
effective width
U
عرض موثر
presses
U
عامل موثر
effective shear
U
برش موثر
pathetically
U
بطور موثر
effective force
U
نیروی موثر
effective throat
U
گلوگاه موثر
inoperative
U
غیر موثر
effective pressure
U
فشار موثر
effective radius
U
شعاع موثر
sovereign
U
عالی و موثر
sovereigns
U
عالی و موثر
moanbag
U
آدم نا موثر
effective span
U
دهانه موثر
effective time
U
زمان موثر
effective range
U
برد موثر
adequate
U
موثر بودن
an active remedy
U
چاره موثر
effective stress
U
تنش موثر
penetratingly
U
بطور موثر
sledgehammers
U
ضربت موثر
sledgehammer
U
ضربت موثر
sensationally
U
احساساتی موثر
noneffective
U
غیر موثر
sensational
U
احساساتی موثر
net head
U
ارتفاع موثر
wimp
U
آدم نا موثر
softie/softy
U
آدم نا موثر
wuss(y)
U
آدم نا موثر
sissy
U
آدم نا موثر
wattful current
U
جریان موثر
driving
U
موثر رانندگی
effective
U
عامل موثر
stunt advertising
U
تبلیغ موثر
prospective
U
موثر دراینده
actual output
U
دبی موثر
real power
U
توان موثر
active power
U
توان موثر
active material
U
ماده موثر
active element
U
مولفه موثر
active current
U
شدت موثر
active component
U
مولفه موثر
clear span
U
دهانه موثر
potently
U
بطورکلی یا موثر
active plate
U
صفحه موثر
work out
<idiom>
U
موثر بودن
useful voltage
U
ولتاژ موثر
weakling
U
آدم نا موثر
working angle
U
زاویه موثر
effective charge
U
بار موثر
effective area
U
سطح موثر
effective diameter
U
قطر موثر
effective demand
U
تقاضای موثر
effective damage
U
ضایعات موثر
effective value
U
جریان موثر
effective damage
U
خسارت موثر
weed
U
آدم نا موثر
wet
U
آدم نا موثر
effective address
آدرس موثر
effective collision
U
برخورد موثر
effective current
U
جریان موثر
namby-pamby
U
آدم نا موثر
mollycoddle
U
آدم نا موثر
jessie
U
آدم نا موثر
live data
U
داده موثر
milquetoast
U
آدم نا موثر
effective address
U
نشانی موثر
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
conductance
U
مقدارهدایت موثر کندوکتانس
operatively
U
بطور موثر یا عملی
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
effective resistance
U
مقدار مقاومت موثر
active earth pressure
U
رانش موثر خاک
resistance to alternating current
U
مقدار مقاومت موثر
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
effective habit strength
U
حد موثر نیرومندی عادت
effective grain diameter
U
قطر موثر دانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com