English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 11 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adverbial U فرفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cornucopia U فرفی شبیه بشاخ یا قیف
to dash a vessel to pieces U فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
gyle tun U فرفی که درابجوسازی برای تخمیربکارمیرود)
gyle fat U فرفی که درابجوسازی برای تخمیربکارمیرود
fire pot U فرفی که ازاتش یامواداتشگیرپرکرده پرت میکردند
eye cup U فرفی که چشم رادران نگاه داشته
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
to gauge a vessel U مظروف فرفی راپیمودن یااندازه گرفتن
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
gallonage U فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com