Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
animalist
U
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
anthropocentric
U
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
To set ones hopes on something.
U
امید خودرا به چیزی بستن
to calculate on
U
فرض خودرا روی چیزی بنانهادن
crumpled rose leaf
U
چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
per se
U
درنفس خود
thing in itself
U
شی ء درنفس خود
self perpetuation
U
پایا درنفس خود
self determined
U
مصمم درنفس خود
anthrop
U
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo
U
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
reject a hypothesis
U
فرضیهای را رد کردن
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
U
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
theorize
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
empircism
U
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
pantheism
U
فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
theory of preformation
U
فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
plutonism
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
plutonic theory
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
historcicism
U
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
advantages accruning from
U
مزایای حاصله
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
ration strenght
U
انرژی حاصله از جیره
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
assessment
U
تعیین نتایج حاصله
emblements
U
منافع حاصله از زمین
elbow grease
U
نیروی حاصله از کاردستی
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
believer
U
معتقد
believers
U
معتقد
coriolis effect
U
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulped
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulping
U
صدای حاصله از عمل بلع
ergotism
U
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulps
U
صدای حاصله از عمل بلع
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
end product
U
قطعات حاصله دستگاه نهایی
emblements
U
منافع حاصله اززمین مزروعی
gas form natrural gas
U
بنزین حاصله از گاز طبیعی
gulp
U
صدای حاصله از عمل بلع
theist
U
معتقد بخدا
predestinarian
U
معتقد به تقدیر
casualist
U
معتقد به اتفاق
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
trinitarian
U
معتقد به تثلیث
fatalist
U
معتقد به سرنوشت
polygamist
U
معتقد به تعددزوجات
resurrectionist
U
معتقد برستاخیز
flash burn
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
working asset
U
سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
spirochetosis
U
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
platinum black
U
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
scumble
U
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
clicked
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
flash burns
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
windchill
U
سرمای حاصله از وزش باد تبرید
thermojet
U
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
trinitarian
U
معتقد بوجوداقانیم ثلاثه
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
red tapist
U
معتقد به red-tapism
idealist
U
معتقد به ایده الیسم
nihilist
U
معتقد به مکتب nihilism
rationalistic
U
معتقد به اصالت عقل
rationalist
U
معتقد به فلسفه عقلانی
materialists
U
معتقد به اصالت ماده
materialist
U
معتقد به اصالت ماده
naturalist
U
معتقد به فلسفه طبیعی
henotheist
U
معتقد یا وابسته به توحیدنوبتی
naturalists
U
معتقد به فلسفه طبیعی
spiritualist
U
معتقد بارتباط باارواح
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
spiritualists
U
معتقد بارتباط باارواح
hypervitaminosis
U
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
crater
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
yaws
U
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
principle
U
معتقد باصول ومبادی کردن
self-righteousness
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
adoptionist
U
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
self righteous
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
biracialism
U
معتقد به یا دارای دونژاد بودن
self-righteous
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
rabbinist
U
معتقد به احادیث بنی اسرائیل
epicurus
U
نام فیلسوف یونانی که معتقد
socialist
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
evolutionist
U
معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
socialists
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
flash blindness
U
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
totemite
U
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
totemist
U
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
revelationist
U
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
representationalist
U
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
sepsis
U
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
sabbatarian
U
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
geocentric
U
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
infallibilist
U
کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
profits a prendre
U
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
Trinity
U
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
to rangeoneself
U
خودرا
trade unionism
U
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
to suppress one's propensities
U
خودرا فرونشاندن
to d. oneself up
U
خودرا گرفتن
he pretended to be asleep
U
خودرا بخواب زد
to a onself
U
خودرا اراستن
to dress up
U
خودرا اراستن
pontify
U
خودرا مقدس نمودن
to a one's right
U
حق خودرا ادعایامطالبه کردن
to boure one's way
U
راه خودرا بزوربازکردن
to breakin
U
خودرا داخل کردن
he betray himself
U
او خودرا رسوا ساخت
To go through fire and water.
U
خودرا به آب وآتش زدن
to busy oneself
U
خودرا مشغول کردن
flatten
U
روحیه خودرا باختن
to a. one selt
U
انتقام خودرا کشیدن
To step aside . to shy from . To withdraw .
U
خودرا کنا رکشیدن
self assertion
U
خودرا جلو اندازی
one's accomplice
U
همدست خودرا لودادن
mince
U
حرف خودرا خوردن
minces
U
حرف خودرا خوردن
to express one self
U
مقاصد خودرا فهماندن
back-pedals
U
حرف خودرا پس گرفتن
back-pedalling
U
حرف خودرا پس گرفتن
flattens
U
روحیه خودرا باختن
back-pedalled
U
حرف خودرا پس گرفتن
back-pedal
U
حرف خودرا پس گرفتن
to compromise oneself
U
خودرا مظنون یا رسواکردن
to pick up oneself
U
خودرا نگاه داشتن
off one's chest
<idiom>
U
خودرا خالی کردن
to plume oneself
U
با پیرایه خودرا اراستن
to sun one self
U
خودرا افتاب دادن
to try one's luck
U
بخت خودرا ازمودن
topull oneself together
U
خودرا جمع کردن
insconce
U
خودرا جای دادن
to veil oneself
U
روی خودرا پوشاندن
to pay one's way
U
خرج خودرا دراوردن
to show ones cards
U
قصد خودرا اشکارکردن
to sow one's wild oats
U
چل چلی خودرا کردن
to slake one's revenge
U
انتقام خودرا گرفتن
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
eyestrings
U
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
to addict oneself
U
عادت کردن خودرا معتادکردن
To set ones watch .
U
ساعت خودرا میزان کردن
to lay down ones arms
U
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
To play ones part .
U
نقش خودرا بازی کردن
to declare oneself
U
قصد خودرا افهار کردن
to detain one's due
U
بدهی خودرا نگه داشتن
to use one's d.
U
عقل یا نظر خودرا بکاربردن
say one's piece
<idiom>
U
آشکارا نظر خودرا گفتن
to keep the wolf from the door
U
خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
hold one's own
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
to change one's course
U
خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
hold one's ground
U
موقعیت خودرا حفظ کردن
to protrude one's tongue
U
زبان خودرا بیرون انداختن
o bey your parents
U
والدین خودرا اطاعت کنید
to play one's role
U
وفیفه خودرا انجام دادن
get out of hand
<idiom>
U
کنترل خودرا از دست دادن
underplays
U
دست خودرا ادا نکردن
to recover damages
U
خسارت خودرا جبران کردن
to serve one's term
U
خدمت خودرا انجام دادن
underplaying
U
دست خودرا ادا نکردن
to stand to one's duty
U
وفیفه خودرا انجام دادن
go to pieces
<idiom>
U
کنترل خودرا از دست دادن
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
to stay one's stomach
U
شکم خودرا اندکی سیرکردن
underplayed
U
دست خودرا ادا نکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com