Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pantheism
U
فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
historcicism
U
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
transient phenomena
U
پدیدههای گذرا
echophenomena
U
پدیدههای پژواکی
electrocapillary phenomena
U
پدیدههای برق- موبینگی
seismism
U
پدیدههای زمین لرزه
goodness
U
میداند
paranormal
U
ماورای پدیدههای علمی مکشوف
subatomic
U
وابسته به پدیدههای درون اتمی
reject a hypothesis
U
فرضیهای را رد کردن
all the world knows
U
همه کس میداند
gospeller
U
خودراتنهاصاحب انجیل میداند
he has small greek
U
کمی یونانی میداند
he proved to know the secret
U
معلوم شد راز را میداند
physiographic
U
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
peter pence
U
زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
hylotheist
U
کسیکه خدا و ماده را یکی میداند
peter penny
U
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
wittol
U
مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
econometrics
U
کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
histochemistry
U
علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
theorizing
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
empircism
U
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
theorize
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
combined influence mine
U
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
humanitarian
U
کسی که نوع پرستی را کیش خود میداند
prehistorian
U
مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
pragamatist
U
کسیکه عملی بودن هر چیز راضر ر میداند
humoralist
U
کسیکه ناخوشیهای تن رانتیجه فسادخلطهای چهارگانه میداند
plastogene
U
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
inspirationist
U
کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
theory of preformation
U
فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
plutonism
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
naturalism
U
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
electrostatics
U
بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
intellectualist
U
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
systematic theology
U
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
out of step
U
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
plutonic theory
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
atomic theory
U
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
dynamics
U
مجموعه نیروها
funiculars
U
بس گوشه نیروها
funiculars
U
زنجیر نیروها
funicular
U
بس گوشه نیروها
polygon of forces
U
بس گوشه نیروها
funicular
U
زنجیر نیروها
resolution of forces
U
تجزیه نیروها
attrition
U
فرسایش نیروها
all arms
U
کلیه نیروها
polygon of forces
U
کثیرالاضلاع نیروها
system of forces
U
دستگاه نیروها
distribution of forces
U
تقسیم نیروها
triangle of forces
U
مثلث نیروها
composition of forces
U
ترکیب نیروها
distribution of forces
U
واگذاری نیروها
triangle of forces
U
سه گوشه نیروها
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
total mobilization
U
بسیج کامل نیروها
parallelogram of forces
U
متوازی الاضلاع نیروها
statics
U
دانش پایداری نیروها
redistribution of force
U
تقسیم مجدد نیروها
allotment
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
commit
U
بکار بردن نیروها
allotments
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
entireforce
U
تمام قوا یا نیروها
commitments
U
به کاربردن نیروها اجرا
commitment
U
به کاربردن نیروها اجرا
committing
U
بکار بردن نیروها
committed
U
بکار بردن نیروها
commits
U
بکار بردن نیروها
main effort
U
تلاش اصلی نیروها
mobilization exercise
U
تمرین بسیج نیروها
main attack
U
تلاش اصلی نیروها
redeployment
U
دوباره مستقرکردن نیروها
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
port of debarkation
U
بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
ingross
U
تحریر کردن جمع اوری نیروها
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
employment
U
کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
build-up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
neither he nor she know
U
نه ان مرد میداند نه ان زن این دو تن مرد وزن هیچکدام نمیدانند
polemarch
U
سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
commit
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
target array
U
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
committed
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer berth
U
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
committing
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer area
U
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
commits
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
alpha pegasi
U
مرکب الفرس متن الفرس مرکب
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
aerodynamics
U
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves
U
ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
complex
U
مرکب
complexes
U
مرکب
conposite
U
مرکب
compound
U
مرکب
tracing ink
U
مرکب
mixed
U
مرکب
combined
U
مرکب
complexities
U
مرکب
ink
U
مرکب
complexity
U
مرکب
compounds
U
مرکب
inks
U
مرکب
hybrid
U
مرکب
formant
U
مرکب
roadster
U
مرکب
parasyntetic
U
مرکب
composite
U
مرکب
multiplex
U
مرکب
composed
U
مرکب
roadsters
U
مرکب
ink pad
U
مرکب زن
compounded
U
مرکب
combined arms
U
مرکب
composite armor
U
زره مرکب
markab
U
مرکب الفرس
composite
U
چیز مرکب
compound lens
U
عدسی مرکب
printer's ink
U
مرکب چاپ
compound
U
اتصال مرکب
compound
U
ماده مرکب
printing ink
U
مرکب چاپ
composite material
U
مواد مرکب
build up lining
U
پوشش مرکب
compound interest
U
ربح مرکب
composite column
U
ستون مرکب
compound interest
U
بهره مرکب
composite defense
U
دفاع مرکب
composite demand
U
تقاضای مرکب
onomastic
U
مرکب از اسم
composite area
U
سطوح مرکب
oaten
U
مرکب از دانههای جو
parasyntetic
U
مشتق و مرکب
build up section
U
مقاطع مرکب
syncarp
U
میوه مرکب
summation tone
U
صوت مرکب
combination lantern
U
فانوس مرکب
combined forces
U
نیروهای مرکب
combination vehicle
U
خودروهای مرکب
combined footing
U
شالوده مرکب
combined command
U
یکان مرکب
combined arms
U
رستههای مرکب
combined command
U
فرماندهی مرکب
combined circuit
U
مدار مرکب
combined arms
U
یکان مرکب
built up section
U
مقاطع مرکب
combined bill of laning
U
بارنامه مرکب
combined arms team
U
تیم مرکب
mixed flow
U
جریان مرکب
magnetic ink
U
مرکب مغناطیسی
combined arms army
U
ارتش مرکب
diphthong
U
مصوت مرکب
combination fixture
U
اویز مرکب
Indian ink
U
مرکب چین
compound
U
جسم مرکب
composite
U
یکان مرکب
combined stresses
U
تنش مرکب
synthetic
U
مرکب از موادمصنوعی
binary explosive
U
سوختارشدید مرکب
company team
U
تیم مرکب
compound
U
لفظ مرکب
mixed number
U
عدد مرکب
built up lining
U
پوشش مرکب
combined stresses
U
تنشهای مرکب
saccharic
U
مرکب ازساخارین
chinese ink
U
مرکب چین
combination current
U
جریان مرکب
pully block
U
قرقره مرکب
combined staff
U
ستاد مرکب
india ink
U
مرکب چین
diphthongs
U
مصوت مرکب
interest on interest
U
ربح مرکب
compounds
U
جسم مرکب
decomposite
U
مرکب درمرکب
decompound
U
مرکب درمرکب
dense ignorance
U
جهل مرکب
double ignorance
U
جهل مرکب
drawing ink
U
مرکب رسم
wound pole
U
قطب مرکب
compounds
U
لفظ مرکب
compound wound motor
U
موتور مرکب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com