Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fly
U
فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
superelevation
U
ارتفاع زیاد
high altitude
U
ارتفاع زیاد
high altitude
U
از ارتفاع زیاد
alpine
U
واقع در ارتفاع زیاد
altitude sickness
U
کسالت در اثر ارتفاع زیاد
high airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع زیاد ترکش بالای افسر تیر
altitude sickness
U
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
loft bombing
U
بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
drop height
U
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
sextant altitude
U
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
biased fabric
U
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher
U
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill
U
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
canvas
U
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvases
U
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan
U
یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
U
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
sarcenet
U
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet
U
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
volleyball
U
والیبال
volley ball
U
والیبال
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
wide
U
خط کناری والیبال
volleyball court
U
زمین والیبال
widest
U
خط کناری والیبال
volleyball
U
بازی والیبال
power volleyball
U
والیبال قدرتی
wider
U
خط کناری والیبال
volleyball net
U
تور والیبال
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
rolled
U
چرخش توپ والیبال
roll
U
چرخش توپ والیبال
baseline
U
خط انتهای زمین والیبال
height of the volleyball net
U
بلندای تور والیبال
baselines
U
خط انتهای زمین والیبال
hook service
U
سرویس برگردان والیبال
referees
U
داور بالای والیبال
refereeing
U
داور بالای والیبال
refereed
U
داور بالای والیبال
referee
U
داور بالای والیبال
change of service
U
تعویض سرویس والیبال
back line player
U
بازیگر خط عقب والیبال
rolls
U
چرخش توپ والیبال
low altitude
U
ارتفاع کم ارتفاع پست
back zone
U
منطقه عقب زمین والیبال
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
upper edge of the net
U
نوار بالای تور والیبال
boundry lines
U
خطوط اطراف زمین والیبال
contact with the net
U
خطای تماس با تور والیبال
attack block
U
دفاع روی تور والیبال
blocker
U
مدافع روی تور والیبال
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
net cord
U
کابل یا سیم بالای تور والیبال
drop shot
U
ضربه اهسته روی تور والیبال
He plays a beautiful game of volleyball.
U
مثل ماه والیبال بازی می کند
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
tents
U
چادر
tentage
U
چادر
tentless
U
بی چادر
tent
U
چادر
camp
U
چادر
canvas
U
چادر
awning
U
چادر
camps
U
چادر
awnings
U
چادر
canvases
U
چادر
camped
U
چادر
untented
U
بی چادر
encamps
U
چادر زدن
camped
U
چادر زدن
camps
U
چادر زدن
camp
U
چادر زدن
encamped
U
چادر زدن
encamping
U
چادر زدن
encamp
U
چادر زدن
pup tent
U
چادر پناهگاه
bedspread
U
چادر شب رختخواب
bedspreads
U
چادر شب رختخواب
sail hook
U
قلاب چادر
strike
U
چادر را از جا کندن
tent
U
چادر عشایر
nomadic
U
چادر نشین
bell tent
U
چادر قلندری
marquees
U
چادر بزرگ
double tent
U
چادر دو نفره
To pitch a tent.
U
چادر زدن
veils
U
چادر پوشاندن
for a tent
U
برای هر چادر
veil
U
چادر پوشاندن
marquee
U
چادر بزرگ
pavilion
U
چادر صحرایی
pavilions
U
چادر صحرایی
tentage
U
وسایل چادر
tent pole
U
دیرک چادر
tent pole
U
تیر چادر
strikes
U
چادر را از جا کندن
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
net antena
U
انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
toss a coin for choice of service of cou
U
شیریاخط اول بازی جهت تعیین سرویس والیبال
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
nomad
U
چادر نشین ایلیاتی
furl awning
U
جمع کردن چادر
slopping awning
U
شیب دادن چادر
No camping
U
چادر زدن ممنوع
stanchion
U
سایبان یا چادر جلومغازه
side screen
U
چادر افتاب گیر
Camping
U
اردو یا چادر زدن
spred awning
U
چادر پهن کردن
roof tree
U
کش دیرک افقی چادر
ridge pole
U
کش دیرک افقی چادر
nomads
U
چادر نشین ایلیاتی
scrimmages
U
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
scrimmage
U
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
rotation
U
چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
netball
U
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
frapping awning
U
باد نگیر کردن چادر
floater
U
هواپیمای بدون موتور سرویس ارام والیبال توپ باحرکت کند در هوا
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
holding
U
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
exmeridian altitude
U
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
camper
U
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
campers
U
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
You went in a black veil, but must come out in a w.
<proverb>
U
با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
uncover
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovers
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
sending
U
فرستادن
remitting
U
فرستادن
consign
U
فرستادن
consigned
U
فرستادن
consigning
U
فرستادن
dispateh
U
فرستادن
dispatches
U
فرستادن
remitted
U
فرستادن
remits
U
فرستادن
remit
U
فرستادن
sends
U
فرستادن
consigns
U
فرستادن
despatch
U
فرستادن
send
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
dispatched
U
فرستادن
dispatch
U
فرستادن
despatching
U
فرستادن
to a. letter
U
فرستادن
send round
U
فرستادن
send out
U
فرستادن
despatches
U
فرستادن
to send back
U
پس فرستادن
send in
U
فرستادن
despatched
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
pack
U
فرستادن
packs
U
فرستادن
to serve a subpoena on
U
فرستادن
give off
<idiom>
U
فرستادن
hand over
U
فرستادن
send back
U
پس فرستادن
fives
U
هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
send on
U
جداگانه فرستادن
consignment
U
امانت فرستادن
remittance
U
فرستادن پول
returned
U
پس فرستادن عودت
send-ups
U
بزندان فرستادن
send-up
U
بزندان فرستادن
send up
U
بزندان فرستادن
to send a message
U
پیام فرستادن
to send on fools errand
U
پی نخودسیاه فرستادن
forward
U
فرستادن رساندن
mail
U
باپست فرستادن
remittances
U
فرستادن پول
to send for a person
U
بی کسی فرستادن
to send down rain
U
باران فرستادن
mails
U
باپست فرستادن
consignments
U
امانت فرستادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com