Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
precession
U
فرسایش لوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attrition rate
U
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
arid erosion
U
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
attrition
U
فرسایش
wears
U
فرسایش
erosion
U
فرسایش
fraying
U
فرسایش
wear
U
فرسایش
abrasions
U
فرسایش
depletion
U
فرسایش
abrasion
U
فرسایش
pot hole
U
دیگ فرسایش
scuff
U
خراش فرسایش
selective erosion
U
فرسایش انتخابی
gully erosion
U
فرسایش خندقی
rill erosion
U
فرسایش شیاری
electro erosion
U
فرسایش الکتریکی
erosive
U
فرسایش دهنده
spark erossion
U
فرسایش الکتریکی
weathring test
U
ازمایش فرسایش
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
shore erosion
U
فرسایش ساحلی
attrition
U
فرسایش نیروها
beach erosion
U
فرسایش ساحلی
erodibility
U
قابلیت فرسایش
erodible
U
قابل فرسایش
wind erosion
U
فرسایش بادی
weathering
U
فرسایش در اثرهوا
scuffs
U
خراش فرسایش
surface erosion
U
فرسایش سطحی
scuffing
U
خراش فرسایش
scuffed
U
خراش فرسایش
internal erosion
U
فرسایش داخلی
soil erosion
U
فرسایش خاک
erosion
U
فرسایش وسایل
concrete erosion
U
فرسایش بتن
accelerated erosion
U
فرسایش تشدیدی
bioerosion
U
فرسایش زیستی
sever erosion
U
فرسایش نابهنجار
sheet washing
U
فرسایش سطحی
natural erosion
U
فرسایش نابهنجار
sheet washing
U
فرسایش رویی
natural erosion
U
فرسایش طبیعی
nuclear corrosion
U
فرسایش هستهای
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
electro erosion process
U
فرایند فرسایش الکتریکی
abrasion of surface
U
فرسایش سطح فرش
geologic erosion
U
فرسایش زمین شناسی
attenuation
U
فرسایش انرژی موج
electroerosive
U
فرسایش قوس الکتریکی
elutriation
U
شستشو با اب فرسایش انتخابی
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
wears
U
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
corrosion
U
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
restraint
U
نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraints
U
نیروی خستگی یا فرسایش بار
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
weatherability
U
قابلیت عدم فرسایش در هوا
wear
U
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
planation
U
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
fastness of color
U
عدم تغییر رنگ
[در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus
U
ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
soliflucation
U
فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
bed plate
U
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear
U
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
jetty
U
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetties
U
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion
U
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
polygonal soil
U
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
special degration
U
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion
U
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
apron
U
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons
U
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
attenuation factor
U
ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
pipeline
U
خط لوله
pipe
U
لوله
pipelines
U
خط لوله
clips
U
لوله
tubes
U
لوله
blast pipe
U
لوله دم
clip
U
لوله
clipped
U
لوله
blast main
U
لوله دم
clippings
U
لوله
fire hose
U
لوله اب
chimneys
U
لوله
roll
U
لوله
spouts
U
لوله
spouting
U
لوله
spouted
U
لوله
spout
U
لوله
hose
U
لوله
rolled
U
لوله
rolls
U
لوله
hickey
U
لوله خم کن
chimney
U
لوله
valves
U
لوله
valve
U
لوله
stave
U
لوله اب
bores
U
لوله
nose
U
سر لوله
noses
U
سر لوله
bore
U
لوله
pipe cutter
U
لوله بر
discharge head
U
سر لوله
pipe fitter
U
لوله کش
pipe layer
U
لوله کش
pipe line
U
خط لوله
hosing
U
لوله
downtake
U
لوله
drain pipe
U
لوله
piped
U
لوله
hosed
U
لوله
ductile
U
لوله شو
hoses
U
لوله
tubulation
U
لوله
nozzle
U
سر لوله اب
sequacious
U
لوله شو
cylinders
U
لوله
tube cutter
U
لوله بر
hosepipe
U
لوله
conduits
U
لوله
cylinder
U
لوله
water pipe
U
لوله اب
conduit
U
لوله
duct
U
لوله اب
plumber
U
لوله کش
tube
U
لوله
plumbers
U
لوله کش
cannon
U
لوله
cannons
U
لوله
nozzles
U
سر لوله اب
rouleau
U
لوله
cast pipe
U
لوله چدنی
ductule
U
لوله کوچک
earth ware
U
لوله سفالی
drain pipe
U
لوله زهکشی
drawtube
U
لوله دوربین
drying tube
U
لوله نمگیر
earthenware pipe
U
لوله سفالین
exhaust pipe
U
لوله خروجی
feed pipe
U
لوله تغذیه
field drain pipe
U
لوله زهکشی
waste pipe
U
لوله زهکش
flexible pipe
U
لوله خرطومی
flexible pipe
U
لوله تاشو
flue pipe
U
لوله دودکش
flume
U
لوله اب خم شده
drain cock
U
لوله تخلیه
weephole
U
لوله جداری
well lining hoop
U
لوله چاه اب
education pipe
U
لوله تخلیه
electric lead pipe
U
لوله برکمن
wind pipe
U
لوله هواکش
exhaust pipe
لوله اگزوز
electron tube
U
لوله الکترون
drill pipe
لوله حفرکن
acetylene cylinder
لوله استیلن
end plug
U
درپوش لوله
enteron
U
لوله هاضمه
wind pipe
U
لوله هوا
flush pipe
U
لوله ابفشان
socket
U
دو راهی لوله
bustle pipe
U
لوله حلقوی
bx cable
U
لوله ب ایکس
by pass
U
لوله فرعی
cable shield
U
لوله کابل
canula
U
لوله جراحی
capillary tube
U
لوله موئین
capillary tube
U
لوله مویین
casing tube
U
لوله جدار
bourdon tube
U
لوله بوردون
boring pipe
U
لوله حفاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com