English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
hair crack U شکاف خوردگی ترک خوردگی
weapon system U سیستم جنگ افزارها
weaponary U تسلیحات جنگ افزارها
weapon system U مدل جنگ افزارها
weapons assignment U مامورکردن جنگ افزارها
wear tables U جداول سایش جنگ افزارها
employment U کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
materiel readiness U میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
collective fire U تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
erosion U فرسایش
fraying U فرسایش
attrition U فرسایش
abrasion U فرسایش
abrasions U فرسایش
wears U فرسایش
depletion U فرسایش
wear U فرسایش
precession U فرسایش لوله
attrition U فرسایش نیروها
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
surface erosion U فرسایش سطحی
soil erosion U فرسایش خاک
weathering U فرسایش در اثرهوا
beach erosion U فرسایش ساحلی
shore erosion U فرسایش ساحلی
erodible U قابل فرسایش
erosion control U جلوگیری از فرسایش
erosive U فرسایش دهنده
gully erosion U فرسایش خندقی
internal erosion U فرسایش داخلی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
pot hole U دیگ فرسایش
natural erosion U فرسایش طبیعی
erodibility U قابلیت فرسایش
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
sheet washing U فرسایش رویی
bioerosion U فرسایش زیستی
sheet washing U فرسایش سطحی
sever erosion U فرسایش نابهنجار
selective erosion U فرسایش انتخابی
concrete erosion U فرسایش بتن
rill erosion U فرسایش شیاری
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
scuff U خراش فرسایش
weathring test U ازمایش فرسایش
erosion U فرسایش وسایل
wind erosion U فرسایش بادی
scuffed U خراش فرسایش
scuffing U خراش فرسایش
scuffs U خراش فرسایش
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
attenuation U فرسایش انرژی موج
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
POSIX U استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
corrsion U خوردگی
erosion U خوردگی
wears U خوردگی
erosion-corrosion U خوردگی
abrasion U خوردگی
chafing U خوردگی
wear U خوردگی
corrosion U خوردگی
chafe U خوردگی
chafes U خوردگی
abrasions U خوردگی
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
folium U چین خوردگی
uneasiness U بهم خوردگی
graphitic corrosion U خوردگی گرافیتی
twisting U پیچ خوردگی
galvanic corrosion U خوردگی گالوانیکی
twists U پیچ خوردگی
fissuration U ترک خوردگی
erosion corrosion U خوردگی- فرسودگی
turmoil U بهم خوردگی
torsion U پیچ خوردگی
surface corrosion U خوردگی سطحی
rancidity U باد خوردگی
twist U پیچ خوردگی
pliature U چین خوردگی
vermiculation U کرم خوردگی
muss U بهم خوردگی
folding U چین خوردگی
kink U پیچ خوردگی
inurement U پینه خوردگی
intercrystalline corrosion U خوردگی کریستالی
induration U پینه خوردگی
indisposedness U بهم خوردگی
queasiness U بهم خوردگی
electrolytic corrosion U خوردگی الکترولیتی
wrinkling U چین خوردگی
rugosity U چروک خوردگی
ricked U پیچ خوردگی
collission U بهم خوردگی
ricking U پیچ خوردگی
ricks U پیچ خوردگی
fraction U ترک خوردگی
fractions U ترک خوردگی
cancellation U قلم خوردگی
backfall U زمین خوردگی
ruga U تاب خوردگی
corrosive action U اثر خوردگی
cracking U ترک خوردگی
electrochemical corrosion U خوردگی الکتروشیمیایی
disbandment U برهم خوردگی
rick U پیچ خوردگی
screw U پیچ خوردگی
screws U پیچ خوردگی
wrinkle U چین خوردگی
shrinkage U چروک خوردگی
crossing out U قلم خوردگی
wrinkles U چین خوردگی
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
worm hole U جای کرم خوردگی
trainsick U دچاربهم خوردگی حال
stress corrosion U خوردگی در اثر تنش
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
slight cold U سرما خوردگی کم یا جزئی
corrosion pit U فرورفتگی در اثر خوردگی
cavities U کرم خوردگی دندان
revolt U بهم خوردگی انقلاب
revolts U بهم خوردگی انقلاب
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
caries U کرم خوردگی دندان
indisposition U بهم خوردگی مزاج
indispositions U بهم خوردگی مزاج
folding test U ازمایش چین خوردگی
bending over test U ازمایش چین خوردگی
cavity U کرم خوردگی دندان
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
turn U پیچ خوردگی قرقره
disorderliness U اختلال بهم خوردگی
deception U حیله فریب خوردگی
deceptions U حیله فریب خوردگی
fold U چین خوردگی زمین
folded U چین خوردگی زمین
folds U چین خوردگی زمین
turns U پیچ خوردگی قرقره
amusement U فریب خوردگی پذیرایی
hot crack U ترک خوردگی گرم
he is recovered from his cold U سرما خوردگی او برطرف شد
amusements U فریب خوردگی پذیرایی
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
he is rather i. than sick U بهم خوردگی یاساکت دارد
cold cracking U ترک خوردگی فلز سرد
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
to knock under U تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
varus U پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
seasickness U تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
airsick U مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com