English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Farzaneh was considered an excellent teacher. [ Farzaneh was regarded as an excellent teacher.] U فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
Hello Hbib This is our teacher Her nam is U فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corking U بسیار عالی
grandest U بسیار عالی باشکوه
ultra vires U بسیار عالی مقام
grander U بسیار عالی باشکوه
grand U بسیار عالی باشکوه
fine U کیفیت بسیار بالا و عالی
fined U کیفیت بسیار بالا و عالی
finest U کیفیت بسیار بالا و عالی
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
wise U فرزانه
wisest U فرزانه
wiser U فرزانه
advanced level U پایه مهارت عالی در سطح عالی
on an even keel <idiom> U به ترتیب عالی یا محیطی عالی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
computed altitude U ارتفاع محسوب
enumerate U بشماراوردن محسوب داشتن
enumerates U بشماراوردن محسوب داشتن
enumerating U بشماراوردن محسوب داشتن
enumerated U بشماراوردن محسوب داشتن
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
educator U معلم
preceptor U معلم
starets U معلم
guru U معلم
docent U معلم
instructor U معلم
instructors U معلم
gurus U معلم
maestro U معلم
maestros U معلم
educators U معلم
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
visiting teacher U معلم سرخانه
schoolteachers U معلم مدرسه
gymnast U معلم زورخانه
schoolteacher U معلم مدرسه
gymnasts U معلم زورخانه
gurus U معلم مذهبی
tutorials U معلم سرخانه
guru U معلم مذهبی
tutorial U معلم سرخانه
teacher U معلم مربی
tutors U معلم خصوصی
tutors U معلم سرخانه
teacher's pet U نورچشمی معلم
teachers U معلم مربی
teacher efficiency U کارامدی معلم
tutor U معلم سرخانه
tutor U معلم خصوصی
tutored U معلم خصوصی
pedagog U اموزگار معلم
tutored U معلم سرخانه
teacher training U تربیت معلم
mistake of law is no defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
mistake of fact is a good defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
ignorance of the face is a good defence U جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
normal U هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
ignorance of the law is no defence U جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
professor U معلم دبیرستان یا دانشکده
professors U معلم دبیرستان یا دانشکده
teacher made test U ازمون معلم ساخته
moralists U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
pedagogues U معلم اموزگار علم فروش
pedagogue U معلم اموزگار علم فروش
writes U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
keeping house U در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
saints U عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
saint U عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
madder U گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
talweg U خط فرضی موجوددر رود یا نهر که اگر این رود یا نهر بین دو کشورمشترک باشد خط مذکور مرزان دو محسوب خواهد شد
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
supreme U عالی
eximious U عالی
par excellence U عالی
spiffy U عالی
tophole U عالی
top hole U عالی
braw U عالی
copacetic U عالی
copesetic U عالی
ripsnorting U عالی
first rate U عالی
remarkable U عالی
nobby U عالی
palmary U عالی
high grade U عالی
firsthand U عالی
immense U عالی
unrivaled U عالی
lofty U عالی
splendid U عالی
slap-up U عالی
superiors U عالی
brave U عالی
braved U عالی
superior U عالی
ripping U عالی
braver U عالی
braves U عالی
bravest U عالی
braving U عالی
top-notch U عالی
spankings U عالی
much U عالی
living end <idiom> U عالی
swells U عالی
excellent U عالی
whizbang U عالی
whizzbang U عالی
beaut U عالی
beauts U عالی
imperial U عالی
magnificent U عالی
beautiful U عالی
plummy U عالی
plummiest U عالی
swell U عالی
swelled U عالی
plummier U عالی
spanking U عالی
superlatives U عالی
advances U عالی
wallies U عالی
advance U عالی
highs U عالی
great <adj.> U عالی
awesome <adj.> U عالی
advancing U عالی
exquisite U عالی
wally U عالی
knockout U عالی
superlative U عالی
first-rate U عالی
knockouts U عالی
superb U عالی
superbly U عالی
capital U عالی
highest U عالی
high U عالی
advanced U عالی
super U عالی
wicked <adj.> U عالی
famous U عالی
sick [British E] <adj.> U عالی
cool <adj.> U عالی
really wicked U واقعا عالی
high density U چگالی عالی
high toned U زیر عالی
top-class U عالی بااستانداردبالا
fine U عالی لطیف
high ranking U عالی رتبه
finest U عالی لطیف
fined U عالی لطیف
high moral U روحیه عالی
top U رویه عالی
ranking U عالی رتبه
splendidly U باجلال عالی
really sick U واقعا عالی
much U عالی مقام
toppings U عالی ممتاز
your excellency U جناب عالی
magnificently U بطور عالی
advance course U دوره عالی
advanced course U دوره عالی
quodlibet U نکته عالی
stand out U برجسته عالی
superlatively U در درجه عالی
quad density U چگالی عالی
glad-rags U پوشاک عالی
high contrast U تغایر عالی
pooh bah U عالی مرتبه
topper U چیز عالی
toppers U چیز عالی
higher education U اموزش عالی
grandly U بطور عالی
supremely U بطور عالی
pluperfect U خیلی عالی
high command U فرماندهی عالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com