English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
absorb فرا گرفتن جذب شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
heart U بدل گرفتن
hearts U بدل گرفتن
alignment U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment U قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignments U قرار گرفتن مناسب در صفحه
receive U گرفتن
receives U گرفتن
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
press U عصاره گرفتن
presses U عصاره گرفتن
field U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
fielded U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
fields U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
deposit U چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
deposits U چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
score U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scores U امتیاز گرفتن حساب امتیازات
strafing U زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
molded U قالب گرفتن
molds U قالب گرفتن
mould U قالب گرفتن
moulded U قالب گرفتن
moulds U قالب گرفتن
slur U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurred U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurring U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
change U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changes U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changing U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
pillow U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
foul U گل و لای گرفتن
fouled U گل و لای گرفتن
fouler U گل و لای گرفتن
foulest U گل و لای گرفتن
fouls U گل و لای گرفتن
mean U درنظر گرفتن
meaner U درنظر گرفتن
meanest U درنظر گرفتن
poll U رای گرفتن
polled U رای گرفتن
polls U رای گرفتن
dimension U اندازه گرفتن
dimensions U اندازه گرفتن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
list U لیست گرفتن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average U معدل گرفتن
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged U معدل گرفتن
averaged U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages U معدل گرفتن
averages U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging U معدل گرفتن
averaging U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
align U دریک ردیف قرار گرفتن
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
shoot U هدف گرفتن شکار
shoots U هدف گرفتن شکار
lock U بغل گرفتن
locks U بغل گرفتن
graduate U درجه گرفتن
graduates U درجه گرفتن
graduating U درجه گرفتن
calibrate U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
cup U :خون گرفتن
Other Matches
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
capturing U گرفتن
acclimatized U خو گرفتن
retake U پس گرفتن
acclimatize U خو گرفتن
to get at U گرفتن
acclimatising U خو گرفتن
acclimatises U خو گرفتن
reoccupy U از سر گرفتن
get off the ground <idiom> U پا گرفتن
acclimatizes U خو گرفتن
to catch a fly U بل گرفتن
retaking U پس گرفتن
inclasp U در بر گرفتن
acclimatizing U خو گرفتن
retakes U پس گرفتن
getting U گرفتن
retaken U پس گرفتن
gets U گرفتن
get U گرفتن
raclaim U پس گرفتن
resume U از سر گرفتن
renovate U از سر گرفتن
capture U گرفتن
disesteem U کم گرفتن
devest U گرفتن
despumate U کف گرفتن از
to lay a wager U گرفتن
tithes U ده یک گرفتن از
tithe U ده یک گرفتن از
to nestle oneself U جا گرفتن
overtake U گرفتن
overtaken U گرفتن
cork U گرفتن
renovated U از سر گرفتن
renovates U از سر گرفتن
resumed U از سر گرفتن
resumes U از سر گرفتن
resuming U از سر گرفتن
captures U گرفتن
fleas U کک گرفتن
flea U کک گرفتن
false grip U گرفتن
to hunt out U گرفتن
renovating U از سر گرفتن
corks U گرفتن
takes U گرفتن
obturate U گرفتن
to catch on U گرفتن
ceasing U گرفتن
ceases U گرفتن
to draw back U پس گرفتن
ceased U گرفتن
cease U گرفتن
To go bad and stink. U بو گرفتن
lay to heart U به دل گرفتن
break out U در گرفتن
retrieve U پس گرفتن
retrieved U پس گرفتن
retrieves U پس گرفتن
To treat flippantly(lightly). U شل گرفتن
blinds U گرفتن
blinded U گرفتن
blind U گرفتن
to get used to U خو گرفتن [به]
to get accustomed to U خو گرفتن [به]
pushing U گرفتن
seized U گرفتن
seizes U گرفتن
infold U در بر گرفتن
take U گرفتن
seize U گرفتن
withdrawal U پس گرفتن
abate U اب گرفتن از
abated U اب گرفتن از
abates U اب گرفتن از
abating U اب گرفتن از
withdrawals U پس گرفتن
retreat U پس گرفتن
retreated U پس گرفتن
retreating U پس گرفتن
retreats U پس گرفتن
accustoms U خو گرفتن
skimmed U کف گرفتن از
to begin again از سر گرفتن
indwell U جا گرفتن
puddle U گل گرفتن
puddles U گل گرفتن
to addict oneself U خو گرفتن
holds U گرفتن
to shut off U را گرفتن
wed U گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
reclaim U پس گرفتن
to take up U گرفتن
adeem U پس گرفتن
grab U گرفتن
skimmed U گرفتن کف
skims U کف گرفتن از
to whisk away or off U گرفتن
grabbed U گرفتن
skims U گرفتن کف
reclaims U پس گرفتن
grabbing U گرفتن
reclaiming U پس گرفتن
grabs U گرفتن
reclaimed U پس گرفتن
hold U گرفتن
catch U گرفتن
situating U جا گرفتن
to take one's stand U جا گرفتن
situates U جا گرفتن
situate U جا گرفتن
accompany U دم گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
withdraws U پس گرفتن
withdraw U پس گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
accompanied U دم گرفتن
detracts U گرفتن
detracting U گرفتن
acclimatised U خو گرفتن
encumber U گرفتن
encumbered U گرفتن
encumbering U گرفتن
encumbers U گرفتن
detracted U گرفتن
detract U گرفتن
accompanies U دم گرفتن
wive U زن گرفتن
accustoming U خو گرفتن
resumption U از سر گرفتن
recapturing U پس گرفتن
recaptures U پس گرفتن
recaptured U پس گرفتن
recapture U پس گرفتن
catch on U گرفتن
nails U گرفتن
acquires U گرفتن
acquiring U گرفتن
nailed U گرفتن
nail U گرفتن
accustom U خو گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
to call back U پس گرفتن
acquire U گرفتن
skim U کف گرفتن از
to break in U گرفتن
deglutinate U گرفتن
lute U گل گرفتن
tong U گرفتن
get at U گرفتن
skim U گرفتن کف
overtakes U گرفتن
lutes U گل گرفتن
to bring to a stop U را گرفتن
unsay U پس گرفتن
wean U از پستان گرفتن
snatched U گرفتن مقدار کم
differentiating U مشتق گرفتن
dissembles U نادیده گرفتن
dissembling U نادیده گرفتن
differentiating U دیفرانسیل گرفتن
monopolized U امتیازانحصاری گرفتن
to call into requisition U باز گرفتن
to catch hold of U محکم گرفتن
monopolised U امتیازانحصاری گرفتن
to catch up U گرفتن ربودن
snatch U گرفتن مقدار کم
niggled U خرده گرفتن
niggle U خرده گرفتن
dissemble U نادیده گرفتن
monopolize U امتیازانحصاری گرفتن
dissembled U نادیده گرفتن
to carry a cane U عصادست گرفتن
niggles U خرده گرفتن
to change ones condition U زن گرفتن شوهرکردن
monopolises U امتیازانحصاری گرفتن
monopolising U امتیازانحصاری گرفتن
weaned U از پستان گرفتن
monopolizes U امتیازانحصاری گرفتن
weans U از پستان گرفتن
differentiate U دیفرانسیل گرفتن
differentiate U مشتق گرفتن
to catch fire U اتش گرفتن
to catch away U گرفتن وبردن
to blaze up U اتش گرفتن
to blow nose U گرفتن بینی
snare U با تله گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com