Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sanction
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanctioned
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanctioning
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanctions
U
فتوای کلیسایی سوگند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swears
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swear
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
rescript
U
فتوای پاپ
arbitral award
U
فتوای حکمیت
parochial school
U
اموزشگاه کلیسایی
synod
U
شورای کلیسایی
benefice
U
درامد کلیسایی
synods
U
شورای کلیسایی
canon law
U
قانون کلیسایی
ecumenism
U
وحدت گرایی کلیسایی
beneficed
U
دارای درامد کلیسایی
synodic
U
مربوط به شورای کلیسایی
synodical
U
مربوط به شورای کلیسایی
basilica
U
[کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
churches
U
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
church
U
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
fortified church
U
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
canonic
U
مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
archdiocese
U
ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
to i. anyone to a benefice
U
درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
parochialism
U
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
acapella
U
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
hall-church
U
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
prebendal
U
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebend
U
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
ambulatory church
U
[کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
Hallenkirche
U
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
lady chapel
U
کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
High Church
U
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
mediant
U
یکی ازالحان سرود کلیسایی که حدفاصل بین اهنگ طبیعی صداواوج صدا است
oath
U
سوگند
sacrament
U
سوگند
sacraments
U
سوگند
attestation
U
سوگند
oaths
U
سوگند
adjuration
U
سوگند
by g
U
به جرجیس سوگند
to swear an oath
[on, to]
, to take an oath
[on; to]
U
سوگند خوردن
[به]
gar
U
سوگند ملایم
false oath
U
سوگند دروغ
take oath
U
سوگند یادکردن
by god
U
سوگند بخدا
oath of allegiance
U
سوگند وفاداری
to administer
U
سوگند دادن
taking an oath
U
اتیان سوگند
take an oath
U
سوگند خوردن
to take an oath
U
سوگند خوردن
swearing formula
U
سوگند نامه
swear by
U
سوگند خوردن به
up my conscience
U
به وجدانم سوگند
upon my honor
U
به شرافتم سوگند
od
U
سوگند ملایم
upon my world
U
بشرافتم سوگند
to lift one's hand
U
سوگند خوردن
admirster an oath
U
سوگند دادن
abjure
U
سوگند شکستن
swearing
U
اتیان سوگند
oddest
U
:سوگند ملایم
swearing-in
U
سوگند دادن
swears
U
سوگند خوردن
abjured
U
سوگند شکستن
swear
U
سوگند خوردن
swearings-in
U
سوگند دادن
swearing in
U
سوگند دادن
administering an oath
U
سوگند دادن
loyalty oath
[American E]
U
سوگند وفاداری
odder
U
:سوگند ملایم
abjures
U
سوگند شکستن
odd
U
:سوگند ملایم
administrations
U
سوگند دادن
administration
U
سوگند دادن
Hippocratic oath
U
سوگند بقراطی
affidavits
U
سوگند نامه
abstention from taking an oath
U
نکول سوگند
abjuring
U
سوگند شکستن
adjure
U
سوگند دادن
adjurer
U
سوگند دهنده
to swear by all that is sacred
U
بمقدسات عالم سوگند
to perjure oneself
U
سوگند شکنی کردن
to swear like a trooper
U
زیاد سوگند خوردن
forswears
U
سوگند دروغ خوردن
goddamn
U
سوگند - قسم - برایبیانهیجانوعصبانیت
forswearing
U
سوگند دروغ خوردن
forswear
U
سوگند دروغ خوردن
goddammit
U
سوگند - قسم - برایبیانناراحتیوعصبانیت
wager of law
U
تبری جستن با سوگند
god-awful
U
سوگند - قسم - برایبیانبدیونامطبوعبودنچیزی
to lift one's hand
U
دست به سوگند برداشتن
attest
U
سوگند یاد کردن
abjurer or abjuror
U
سوگند شکن ترک
abjeure
U
با سوگند ترک کردن
sanctity of an oath
U
حرمت سوگند یا قسم
manswear
U
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
U
سوگند دروغ خوردن
to keep an oath inviolate
U
نقض نکردن سوگند
official oath
U
سوگند قانونی یا رسمی
perjuring
U
سوگند دروغ خوردن
perjures
U
سوگند دروغ خوردن
attested
U
سوگند یاد کردن
to forswear oneself
U
سوگند دروغ خوردن
attesting
U
سوگند یاد کردن
attests
U
سوگند یاد کردن
perjure
U
سوگند دروغ خوردن
swear on
U
سوگند به چیزی خوردن
put a person on his oath
U
کسی را سوگند دادن
to keep an oath inviolate
U
معتبر نگه داشتن سوگند
conjure
U
سوگند دادن جادو کردن
attest
U
سوگند دادن تصدیق کردن
forsworn
U
سوگند دروغ یاد کرده
perjury
U
سوگند شکنی گواهی دروغ
attests
U
سوگند دادن تصدیق کردن
attesting
U
سوگند دادن تصدیق کردن
attested
U
سوگند دادن تصدیق کردن
conjuring
U
سوگند دادن جادو کردن
conjures
U
سوگند دادن جادو کردن
conjured
U
سوگند دادن جادو کردن
coronation oath
U
سوگند هنگام تاج گذاری
in my f.
U
به ایین سوگند خدامی داند
to swear tre sonagainstany one
U
سوگند برای خیانت بکسی خوردن
compurgator
U
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
he swore off drinking
U
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
perjured
U
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
i swore him to secrecy
U
او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
by the holy poker
U
سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
to swear in
U
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
perjurer
U
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
abjuration
U
عهد شکنی سوگند شکنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com