Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
untune
U
فاقد هم اهنگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single track
U
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified
U
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
unman
U
فاقد مردانگی کردن
unnerved
U
فاقد عصب کردن
unnerving
U
فاقد عصب کردن
unnerves
U
فاقد عصب کردن
unnerve
U
فاقد عصب کردن
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
unmans
U
فاقد مردانگی کردن
unmanning
U
فاقد مردانگی کردن
denitrify
U
فاقد نیترات کردن
desexualize
U
فاقد قوه جنسی کردن
desex
U
فاقد قوه جنسی کردن
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
disbud
U
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
acentrous
U
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
accorded
U
هم اهنگی
harmony
U
هم اهنگی
accords
U
هم اهنگی
harmonies
U
هم اهنگی
unison
U
هم اهنگی
coordination
U
هم اهنگی
equisonance
U
هم اهنگی
consonance
U
هم اهنگی
monotony
U
یک اهنگی
concent
U
هم اهنگی
conconancy
U
هم اهنگی
synchrony
U
هم اهنگی
cadence
U
هم اهنگی
cadences
U
هم اهنگی
melodiousness
U
خوش اهنگی
cooridnation
U
موزونی هم اهنگی
incoordination
U
فقدان هم اهنگی
unisonance
U
هم اهنگی هم کوکی
discordance
U
عدم هم اهنگی
disconformity
U
عدم هم اهنگی
tonics
U
صدایی اهنگی
tonic
U
صدایی اهنگی
orchestrations
U
ترتیب هم اهنگی
tone language
U
زبانهای اهنگی
orchestration
U
ترتیب هم اهنگی
musicalness
U
خوش اهنگی
musicality
U
خوش اهنگی
eurhythmy
U
هم اهنگی و تقارن ساختمان
eurythmy
U
هم اهنگی و تقارن ساختمان
to play a tune
U
اهنگی را ساز زدن
disconcert
U
عدم هم اهنگی داشتن
disconcerted
U
عدم هم اهنگی داشتن
tone dialing
U
شماره گیری اهنگی
disconcerts
U
عدم هم اهنگی داشتن
euphony
U
خوش اهنگی کلمات
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
harmonometer
U
الت سنجش هم اهنگی صداها
concerts
U
انجمن ساز واواز هم اهنگی
atonal
U
دارای عدم هم اهنگی وتوازن
concert
U
انجمن ساز واواز هم اهنگی
diatonic
U
وابسته به مقیاس کلیدهشت اهنگی در هر اکتاو
musette
U
اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
toneme
U
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
anurous
U
فاقد دم
ex
U
فاقد
sans
U
فاقد
ex-
U
فاقد
scentless
U
فاقد بو
bankrupt of
U
فاقد
frees
U
فاقد
freeing
U
فاقد
free
U
فاقد
freed
U
فاقد
internal telecommunications unions
U
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
intestable
U
فاقد صلاحیت
indiscreet
U
فاقد حس تشخیص
ametabolous
U
فاقد دگردیسی
unmeet
U
فاقد صلاحیت
visionless
U
فاقد دید
inertialess
U
فاقد اینرسی
shorthanded
U
فاقد کارگرکافی
inertialess
U
فاقد لختی
impassible
U
فاقد احساس
exhaust bin level
U
فاقد موجودی
ad hoc
U
فاقد عمومیت
inexpert
U
فاقد خبرگی
paratactic
U
فاقد روابط
without engagement
U
فاقد تعهد
incompetent
U
فاقد صلاحیت
unmennerly
U
فاقد رفتارشایسته
impersonal
U
فاقد شخصیت
burdened
U
فاقد حق تقدم
dishonest
U
فاقد امانت
incoordinate
U
فاقد حس همکاری
unmannered
U
فاقد رفتارشایسته
unobtrusively
U
فاقد جسارت
lacks
U
فاقد بودن
lacked
U
فاقد بودن
ametabolic
U
فاقد دگردیسی
lack
U
فاقد بودن
undocumented
U
فاقد ویزا
homely
U
فاقد جمال
abulic
U
فاقد اراده
antipathetic
U
فاقد تمایل
acholic
U
فاقد صفرا
acholous
U
فاقد صفرا
acolous
U
فاقد اعضاء
unobtrusive
U
فاقد جسارت
toom
U
فاقد لاغر
without
U
انطرف فاقد
stolid
U
فاقد احساس
landless
U
فاقد زمین
landlessness
U
فاقد زمین
stolidly
U
فاقد احساس
astomatal
U
فاقد دهان
dis qualified
U
فاقد شرایط
dis qualified
U
فاقد قابلیت
one track
U
فاقد قوه ارتجاعی
irretentive
U
فاقد قوه ضیط
fatherless
U
فاقد مولف معلوم
irretractile
U
فاقد قوه قبض
moneyless economy
U
اقتصاد فاقد پول
nonage
U
فاقد اهلیت قانونی
agamous
U
فاقد الت جنسی
shapeless
U
فاقد شکل معین
unqualified
U
فاقد شرایط لازم
systemoless
U
فاقد سیستم صحیح
intestate
U
فاقد وصیت نامه
azoic
U
فاقد نشان زندگی
aplacental
U
فاقد جفت جنین
deaf
U
فاقد قوه شنوایی
undocumented
U
فاقد مدارک قانونی
stereotyped
U
فاقد نبوغ وابتکار
inerrancy
U
فاقد غلط و اشتباه
imperscriptible
U
فاقد اجازه نوشته
acheiria
U
فاقد قوهء لامسه
deafer
U
فاقد قوه شنوایی
ineligible
U
فاقد شرایط لازم
unthinking
U
فاقد قوهی تفکر
asexual
U
فاقد خاصیت جنسی
duty free
U
فاقد حقوق گمرکی
inexpessive
U
فاقد قوه فهماندن
deafest
U
فاقد قوه شنوایی
unfeeling
U
بیحس فاقد احساسات
abranchiate
U
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
non cohesive soil
U
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
moron
U
فرد فاقد رشد فکری
visionless
U
فاقد حس بینش ومال اندیشی
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
coreless induction furnace
U
کوره القائی فاقد هسته
disqualifies
U
فاقد شرایط لازم دانستن
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
morons
U
فرد فاقد رشد فکری
disqualified
U
فاقد شرایط لازم دانستن
unaccounted
U
حساب نشده فاقد توضیح
clean
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
achordata
U
جانوران فاقد ستون فقرات
cleaned
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
color blind
U
فاقد حساسیت نسبت برنگ
disqualify
U
فاقد شرایط لازم دانستن
cleanest
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualifying
U
فاقد شرایط لازم دانستن
cleans
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
inert
U
فاقد نیروی جنبش بیروح
albino
U
شخص فاقد مواد رنگ دانه
albinos
U
شخص فاقد مواد رنگ دانه
apteral
U
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
tone deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
undemonstrative
U
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
He is only half a man .
U
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
tone-deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
U
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate
U
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
U
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
open jet tunnel
U
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature
U
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
disharmony
U
عدم هم اهنگی عدم توافق
disaccord
U
عدم توافق عدم هم اهنگی
clear air turbulence
U
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person
U
شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque
U
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualification
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman
U
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
contructive larcency
U
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com