Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deaf
U
فاقد قوه شنوایی
deafer
U
فاقد قوه شنوایی
deafest
U
فاقد قوه شنوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unqulified
U
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track
U
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
acentrous
U
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
audition
U
شنوایی
auditioned
U
شنوایی
audibility
U
شنوایی
hearing
U
شنوایی
hearings
U
شنوایی
quditory nerve
U
پی شنوایی
ears
U
شنوایی
auditioning
U
شنوایی
ear
U
شنوایی
auditions
U
شنوایی
acoustic meatus
مجرای شنوایی
audiometer
U
شنوایی سنج
acoumeter
U
شنوایی سنج
audiometry
U
شنوایی سنجی
monaural hearing
U
شنوایی یک گوشی
auditive
U
وابسته به شنوایی
audible frequency
U
فرکانس شنوایی
auditory labyrinth
U
حلزون شنوایی
auditory ossicles
U
استخوانچههای شنوایی
hearing threshold
U
استانه شنوایی
acoumetry
U
شنوایی سنجی
audiogram
U
نگاره شنوایی
sonic
U
درمیدان شنوایی
acoustic
U
وابسته به شنوایی
audible
U
قابل شنوایی
video tape
U
نواردیداری و شنوایی
nervus acusticus
U
عصب شنوایی
auditory nerve
U
عصب شنوایی
acoustic nerve
U
عصب شنوایی
acoustical
U
وابسته به شنوایی
acoustically
U
نسبت به صدا یا شنوایی
audile
U
مربوط به حس شنوایی مسموع
acoustician
U
متخصص علم شنوایی
inaudible
U
غیر قابل شنوایی
He takes my advice. He listens to me.
U
از من حرف شنوایی دارد
taking of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
hearing of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
acoustics
U
علم عوارض شنوایی
acoumetry
U
اندازه گیری قدرت حس شنوایی
otocyst
U
عضو حساس شنوایی بی مهرگان
audiometer
U
دستگاه سنجش قوهء سامعه شنوایی سنج
infrasonic
U
دارای تواتر و نوسانی پایین تر از شنوایی بشر
acoustics
آواشناسی نسبت های صوتی قابلیت شنوایی
audio
U
وابسته به شنوایی یا صوت گیرنده و تقویت کنندهء صدا شنودی
ex-
U
فاقد
scentless
U
فاقد بو
sans
U
فاقد
free
U
فاقد
bankrupt of
U
فاقد
frees
U
فاقد
freed
U
فاقد
ex
U
فاقد
freeing
U
فاقد
anurous
U
فاقد دم
landless
U
فاقد زمین
burdened
U
فاقد حق تقدم
landlessness
U
فاقد زمین
acolous
U
فاقد اعضاء
without engagement
U
فاقد تعهد
visionless
U
فاقد دید
unmennerly
U
فاقد رفتارشایسته
dis qualified
U
فاقد شرایط
impassible
U
فاقد احساس
incoordinate
U
فاقد حس همکاری
inertialess
U
فاقد لختی
intestable
U
فاقد صلاحیت
undocumented
U
فاقد ویزا
paratactic
U
فاقد روابط
dis qualified
U
فاقد قابلیت
astomatal
U
فاقد دهان
ametabolous
U
فاقد دگردیسی
ametabolic
U
فاقد دگردیسی
shorthanded
U
فاقد کارگرکافی
inertialess
U
فاقد اینرسی
toom
U
فاقد لاغر
unmannered
U
فاقد رفتارشایسته
unmeet
U
فاقد صلاحیت
exhaust bin level
U
فاقد موجودی
lacks
U
فاقد بودن
antipathetic
U
فاقد تمایل
indiscreet
U
فاقد حس تشخیص
unobtrusive
U
فاقد جسارت
lacked
U
فاقد بودن
lack
U
فاقد بودن
without
U
انطرف فاقد
unobtrusively
U
فاقد جسارت
incompetent
U
فاقد صلاحیت
ad hoc
U
فاقد عمومیت
stolidly
U
فاقد احساس
homely
U
فاقد جمال
stolid
U
فاقد احساس
acholous
U
فاقد صفرا
acholic
U
فاقد صفرا
abulic
U
فاقد اراده
dishonest
U
فاقد امانت
inexpert
U
فاقد خبرگی
impersonal
U
فاقد شخصیت
unman
U
فاقد مردانگی کردن
shapeless
U
فاقد شکل معین
unmanning
U
فاقد مردانگی کردن
duty free
U
فاقد حقوق گمرکی
unmans
U
فاقد مردانگی کردن
systemoless
U
فاقد سیستم صحیح
ineligible
U
فاقد شرایط لازم
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
nonage
U
فاقد اهلیت قانونی
fatherless
U
فاقد مولف معلوم
moneyless economy
U
اقتصاد فاقد پول
one track
U
فاقد قوه ارتجاعی
unqualified
U
فاقد شرایط لازم
inerrancy
U
فاقد غلط و اشتباه
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
inexpessive
U
فاقد قوه فهماندن
imperscriptible
U
فاقد اجازه نوشته
irretentive
U
فاقد قوه ضیط
denitrify
U
فاقد نیترات کردن
unnerved
U
فاقد عصب کردن
unnerves
U
فاقد عصب کردن
unnerving
U
فاقد عصب کردن
aplacental
U
فاقد جفت جنین
irretractile
U
فاقد قوه قبض
agamous
U
فاقد الت جنسی
stereotyped
U
فاقد نبوغ وابتکار
asexual
U
فاقد خاصیت جنسی
unfeeling
U
بیحس فاقد احساسات
unnerve
U
فاقد عصب کردن
acheiria
U
فاقد قوهء لامسه
unthinking
U
فاقد قوهی تفکر
undocumented
U
فاقد مدارک قانونی
azoic
U
فاقد نشان زندگی
untune
U
فاقد هم اهنگی کردن
intestate
U
فاقد وصیت نامه
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
inert
U
فاقد نیروی جنبش بیروح
clean
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleanest
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
unaccounted
U
حساب نشده فاقد توضیح
visionless
U
فاقد حس بینش ومال اندیشی
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
cleans
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
abranchiate
U
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
morons
U
فرد فاقد رشد فکری
disqualifying
U
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify
U
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies
U
فاقد شرایط لازم دانستن
moron
U
فرد فاقد رشد فکری
color blind
U
فاقد حساسیت نسبت برنگ
desex
U
فاقد قوه جنسی کردن
desexualize
U
فاقد قوه جنسی کردن
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
coreless induction furnace
U
کوره القائی فاقد هسته
disqualified
U
فاقد شرایط لازم دانستن
achordata
U
جانوران فاقد ستون فقرات
non cohesive soil
U
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
albino
U
شخص فاقد مواد رنگ دانه
albinos
U
شخص فاقد مواد رنگ دانه
undemonstrative
U
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
apteral
U
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
He is only half a man .
U
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
tone-deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
disbud
U
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
U
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
U
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate
U
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
open jet tunnel
U
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature
U
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
clear air turbulence
U
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person
U
شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque
U
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualification
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman
U
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
contructive larcency
U
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com