English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
asexual U فاقد خاصیت جنسی
zooflagellate U اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
politicises U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing U سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
spiritualize U روحانی کردن
etherealize U روحانی کردن
secularises U غیر روحانی کردن
priest U روحانی کشیشی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
deconsecrate U غیر روحانی کردن
secularizing U غیر روحانی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
secularising U غیر روحانی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
incapacitation U فاقد صلاحیت کردن
denitrify U فاقد نیترات کردن
unmans U فاقد مردانگی کردن
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
unnerves U فاقد عصب کردن
untune U فاقد هم اهنگی کردن
unnerving U فاقد عصب کردن
unman U فاقد مردانگی کردن
unnerved U فاقد عصب کردن
unmanning U فاقد مردانگی کردن
unnerve U فاقد عصب کردن
impoverish U بی خاصیت کردن
impoverished U بی خاصیت کردن
impoverishes U بی خاصیت کردن
impoverishing U بی خاصیت کردن
deactivated U بی خاصیت کردن
deactivating U بی خاصیت کردن
deactivate U بی خاصیت کردن
deactivates U بی خاصیت کردن
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
desexualize U فاقد قوه جنسی کردن
desex U فاقد قوه جنسی کردن
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
disbud U غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
objectify U خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
sinicize U جنبه چینی دادن چینی کردن
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
aspects U جنبه
aspect U جنبه
leers U جنبه
leering U جنبه
leered U جنبه
leer U جنبه
provisionality U جنبه موقتی
perspectives U جنبه فکری
sight U جنبه چشم
perspective U جنبه فکری
ambivalence U دارای دو جنبه
pro U جنبه مثبت
pro- U جنبه مثبت
fortes U جنبه قوی
forte U جنبه قوی
sights U جنبه چشم
self U شخصیت جنبه
rheostat U جنبه مقاومت الکتریکی
prospected U پیش بینی جنبه
pragmatism U جنبه عملی قطعیت
politick U جنبه سیاسی دادن به
prospect U پیش بینی جنبه
laicize U جنبه عامیانه دادن به
phases U اهله قمر جنبه
mysteriousness U جنبه سری مرموزیت
sinify U جنبه چینی دادن
prospects U پیش بینی جنبه
materiality U جنبه مادی ضرورت
personalize U جنبه شخصی دادن به
prospecting U پیش بینی جنبه
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
phase U اهله قمر جنبه
phased U اهله قمر جنبه
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
the reverse of the medal U طرف یا جنبه دیگر موضوع
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
c U استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
spiritualists U روحانی
heavenly U روحانی
clergyman U روحانی
spiritual U روحانی
etherean U روحانی
unworldly U روحانی
spiritualist U روحانی
herdsman U روحانی
unwordly U روحانی
spiritually U روحانی
clergymen U روحانی
anagogic U روحانی
marabou U روحانی
herdsmen U روحانی
marabout U روحانی
sacred U روحانی
ethereal U روحانی
unfrocked U روحانی
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
qui tam action U دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
perdition U مرگ روحانی
hymns U سرود روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
spirilual nutriment U غذای روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
charisma U جذبه روحانی
pastors U پیشوای روحانی
pastor U پیشوای روحانی
spirituality U عالم روحانی
residentiary U روحانی مقیم
temporal U غیر روحانی
padre U پدر روحانی
lay U غیر روحانی
hymn U سرود روحانی
lays U غیر روحانی
prelacy U حکومت روحانی
padres U پدر روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
pater U پدر روحانی
copartnership U ردای روحانی
spiritual U روحانی معنوی
hierarch U رئیس روحانی
wise U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
kenosis U اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wisest U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
spirituous U دارای حالت روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
apostles U عالیترین مرجع روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
secular songs U سرودهای غیر روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
religious U تارک دنیا روحانی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
heaven U خدا عالم روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
layman U شخص غیر روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
rapture U شعف وخلسه روحانی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
hiearchic U وابسته به سران روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
raptures U شعف وخلسه روحانی
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
laity U مردم غیر روحانی ناشی
bankrupt of U فاقد
frees U فاقد
anurous U فاقد دم
free U فاقد
freeing U فاقد
scentless U فاقد بو
freed U فاقد
ex- U فاقد
sans U فاقد
ex U فاقد
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
inertialess U فاقد اینرسی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com