Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
asexual
U
فاقد خاصیت جنسی
zooflagellate
U
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
unqulified
U
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track
U
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
pneumaticity
U
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
politicises
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
spiritualize
U
روحانی کردن
etherealize
U
روحانی کردن
secularises
U
غیر روحانی کردن
priest
U
روحانی کشیشی کردن
priests
U
روحانی کشیشی کردن
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
secularizing
U
غیر روحانی کردن
secularizes
U
غیر روحانی کردن
secularising
U
غیر روحانی کردن
secularised
U
غیر روحانی کردن
secularize
U
غیر روحانی کردن
secularized
U
غیر روحانی کردن
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
denitrify
U
فاقد نیترات کردن
unmans
U
فاقد مردانگی کردن
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
unnerves
U
فاقد عصب کردن
untune
U
فاقد هم اهنگی کردن
unnerving
U
فاقد عصب کردن
unman
U
فاقد مردانگی کردن
unnerved
U
فاقد عصب کردن
unmanning
U
فاقد مردانگی کردن
unnerve
U
فاقد عصب کردن
impoverish
U
بی خاصیت کردن
impoverished
U
بی خاصیت کردن
impoverishes
U
بی خاصیت کردن
impoverishing
U
بی خاصیت کردن
deactivated
U
بی خاصیت کردن
deactivating
U
بی خاصیت کردن
deactivate
U
بی خاصیت کردن
deactivates
U
بی خاصیت کردن
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
desexualize
U
فاقد قوه جنسی کردن
desex
U
فاقد قوه جنسی کردن
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
disbud
U
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
objectify
U
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
acentrous
U
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
sinicize
U
جنبه چینی دادن چینی کردن
sound absorption
U
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
aspects
U
جنبه
aspect
U
جنبه
leers
U
جنبه
leering
U
جنبه
leered
U
جنبه
leer
U
جنبه
provisionality
U
جنبه موقتی
perspectives
U
جنبه فکری
sight
U
جنبه چشم
perspective
U
جنبه فکری
ambivalence
U
دارای دو جنبه
pro
U
جنبه مثبت
pro-
U
جنبه مثبت
fortes
U
جنبه قوی
forte
U
جنبه قوی
sights
U
جنبه چشم
self
U
شخصیت جنبه
rheostat
U
جنبه مقاومت الکتریکی
prospected
U
پیش بینی جنبه
pragmatism
U
جنبه عملی قطعیت
politick
U
جنبه سیاسی دادن به
prospect
U
پیش بینی جنبه
laicize
U
جنبه عامیانه دادن به
phases
U
اهله قمر جنبه
mysteriousness
U
جنبه سری مرموزیت
sinify
U
جنبه چینی دادن
prospects
U
پیش بینی جنبه
materiality
U
جنبه مادی ضرورت
personalize
U
جنبه شخصی دادن به
prospecting
U
پیش بینی جنبه
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
phase
U
اهله قمر جنبه
phased
U
اهله قمر جنبه
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
anthropomorphize
U
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism
U
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
c
U
استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
spiritualists
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
spiritual
U
روحانی
etherean
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
spiritualist
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
unwordly
U
روحانی
spiritually
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
marabou
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
marabout
U
روحانی
sacred
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
unfrocked
U
روحانی
coroner
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
qui tam action
U
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroners
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
perdition
U
مرگ روحانی
hymns
U
سرود روحانی
heavenliness
U
روحانی الوهیت
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
charisma
U
جذبه روحانی
pastors
U
پیشوای روحانی
pastor
U
پیشوای روحانی
spirituality
U
عالم روحانی
residentiary
U
روحانی مقیم
temporal
U
غیر روحانی
padre
U
پدر روحانی
lay
U
غیر روحانی
hymn
U
سرود روحانی
lays
U
غیر روحانی
prelacy
U
حکومت روحانی
padres
U
پدر روحانی
pastorate
U
پیشوایی روحانی
pater
U
پدر روحانی
copartnership
U
ردای روحانی
spiritual
U
روحانی معنوی
hierarch
U
رئیس روحانی
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
kenosis
U
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
spirituous
U
دارای حالت روحانی
laicism
U
غیر روحانی بودن
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
religious
U
تارک دنیا روحانی
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
raptures
U
وجد روحانی ربایش
heaven
U
خدا عالم روحانی
rapture
U
وجد روحانی ربایش
layman
U
شخص غیر روحانی
laymen
U
شخص غیر روحانی
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
heavens
U
خدا عالم روحانی
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
bankrupt of
U
فاقد
frees
U
فاقد
anurous
U
فاقد دم
free
U
فاقد
freeing
U
فاقد
scentless
U
فاقد بو
freed
U
فاقد
ex-
U
فاقد
sans
U
فاقد
ex
U
فاقد
western european union
U
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
inertialess
U
فاقد اینرسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com