English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inertialess U فاقد اینرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
inertia U اینرسی
gyroscopic inertia U اینرسی ژیروسکوپی
moment of inertia U ممان اینرسی
moment of inertia U گشتاور اینرسی
inertia force U نیروی اینرسی
inertia constant U ثابت اینرسی
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
angular mass U ممان اینرسی [فیزیک]
rotational inertia U ممان اینرسی [فیزیک]
virtual inertia U قسمتی از نیروی اینرسی که روی جسم در حال نوسان اثرمیکند
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
bankrupt of U فاقد
scentless U فاقد بو
anurous U فاقد دم
ex- U فاقد
ex U فاقد
freed U فاقد
freeing U فاقد
sans U فاقد
free U فاقد
frees U فاقد
inexpert U فاقد خبرگی
astomatal U فاقد دهان
ametabolous U فاقد دگردیسی
ametabolic U فاقد دگردیسی
undocumented U فاقد ویزا
acolous U فاقد اعضاء
acholous U فاقد صفرا
acholic U فاقد صفرا
incoordinate U فاقد حس همکاری
impersonal U فاقد شخصیت
abulic U فاقد اراده
landlessness U فاقد زمین
stolid U فاقد احساس
unmannered U فاقد رفتارشایسته
toom U فاقد لاغر
unmennerly U فاقد رفتارشایسته
shorthanded U فاقد کارگرکافی
paratactic U فاقد روابط
visionless U فاقد دید
without engagement U فاقد تعهد
burdened U فاقد حق تقدم
landless U فاقد زمین
intestable U فاقد صلاحیت
inertialess U فاقد لختی
impassible U فاقد احساس
exhaust bin level U فاقد موجودی
dis qualified U فاقد قابلیت
dis qualified U فاقد شرایط
unmeet U فاقد صلاحیت
dishonest U فاقد امانت
ad hoc U فاقد عمومیت
incompetent U فاقد صلاحیت
unobtrusively U فاقد جسارت
unobtrusive U فاقد جسارت
stolidly U فاقد احساس
homely U فاقد جمال
antipathetic U فاقد تمایل
lacks U فاقد بودن
indiscreet U فاقد حس تشخیص
lack U فاقد بودن
without U انطرف فاقد
lacked U فاقد بودن
unman U فاقد مردانگی کردن
unmanning U فاقد مردانگی کردن
ineligible U فاقد شرایط لازم
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
moneyless economy U اقتصاد فاقد پول
systemoless U فاقد سیستم صحیح
denitrify U فاقد نیترات کردن
duty free U فاقد حقوق گمرکی
fatherless U فاقد مولف معلوم
inexpessive U فاقد قوه فهماندن
shapeless U فاقد شکل معین
irretentive U فاقد قوه ضیط
inerrancy U فاقد غلط و اشتباه
nonage U فاقد اهلیت قانونی
one track U فاقد قوه ارتجاعی
incapacitation U فاقد صلاحیت کردن
imperscriptible U فاقد اجازه نوشته
unqualified U فاقد شرایط لازم
unmans U فاقد مردانگی کردن
intestate U فاقد وصیت نامه
unnerves U فاقد عصب کردن
irretractile U فاقد قوه قبض
unnerving U فاقد عصب کردن
deaf U فاقد قوه شنوایی
acheiria U فاقد قوهء لامسه
deafer U فاقد قوه شنوایی
deafest U فاقد قوه شنوایی
stereotyped U فاقد نبوغ وابتکار
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
agamous U فاقد الت جنسی
unnerved U فاقد عصب کردن
unnerve U فاقد عصب کردن
untune U فاقد هم اهنگی کردن
undocumented U فاقد مدارک قانونی
asexual U فاقد خاصیت جنسی
azoic U فاقد نشان زندگی
aplacental U فاقد جفت جنین
unthinking U فاقد قوهی تفکر
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
visionless U فاقد حس بینش ومال اندیشی
inert U فاقد نیروی جنبش بیروح
unaccounted U حساب نشده فاقد توضیح
cleanest U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
cleaned U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleans U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
disqualifying U فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies U فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify U فاقد شرایط لازم دانستن
color blind U فاقد حساسیت نسبت برنگ
coreless induction furnace U کوره القائی فاقد هسته
abranchiate U فاقد برانشی یادستگاه تنفس
desex U فاقد قوه جنسی کردن
desexualize U فاقد قوه جنسی کردن
disqualified U فاقد شرایط لازم دانستن
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
morons U فرد فاقد رشد فکری
moron U فرد فاقد رشد فکری
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
albino U شخص فاقد مواد رنگ دانه
apteral U ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
albinos U شخص فاقد مواد رنگ دانه
tone deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone-deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
undemonstrative U فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
disbud U غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
zooflagellate U اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness U خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature U دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
clear air turbulence U اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person U شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque U ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualification U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman U فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualifications U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com