English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acolous U فاقد اعضاء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
staff U اعضاء هیئت
private U اعضاء تناسلی
staffed U اعضاء هیئت
staffs U اعضاء هیئت
privates U اعضاء تناسلی
plenary U شامل تمام اعضاء
attachT U یکی از اعضاء سفارتخانه
plenaries U شامل تمام اعضاء
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
physiologic U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
anaphrodisia U داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
physiological U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
homogonous U دارای اعضاء تولید مثل متشابه
All members are entitled to use the swimming pool. U همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
heterology U عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
sans U فاقد
free U فاقد
ex U فاقد
ex- U فاقد
bankrupt of U فاقد
anurous U فاقد دم
scentless U فاقد بو
freed U فاقد
freeing U فاقد
frees U فاقد
shorthanded U فاقد کارگرکافی
undocumented U فاقد ویزا
ametabolic U فاقد دگردیسی
ametabolous U فاقد دگردیسی
lacked U فاقد بودن
landlessness U فاقد زمین
acholous U فاقد صفرا
acholic U فاقد صفرا
abulic U فاقد اراده
inexpert U فاقد خبرگی
impersonal U فاقد شخصیت
lacks U فاقد بودن
lack U فاقد بودن
astomatal U فاقد دهان
landless U فاقد زمین
toom U فاقد لاغر
unmannered U فاقد رفتارشایسته
paratactic U فاقد روابط
unmeet U فاقد صلاحیت
intestable U فاقد صلاحیت
inertialess U فاقد اینرسی
inertialess U فاقد لختی
incoordinate U فاقد حس همکاری
unmennerly U فاقد رفتارشایسته
visionless U فاقد دید
impassible U فاقد احساس
without engagement U فاقد تعهد
burdened U فاقد حق تقدم
exhaust bin level U فاقد موجودی
dis qualified U فاقد قابلیت
dis qualified U فاقد شرایط
without U انطرف فاقد
incompetent U فاقد صلاحیت
stolidly U فاقد احساس
unobtrusive U فاقد جسارت
stolid U فاقد احساس
homely U فاقد جمال
unobtrusively U فاقد جسارت
ad hoc U فاقد عمومیت
indiscreet U فاقد حس تشخیص
antipathetic U فاقد تمایل
dishonest U فاقد امانت
intestate U فاقد وصیت نامه
systemoless U فاقد سیستم صحیح
azoic U فاقد نشان زندگی
unqualified U فاقد شرایط لازم
unmans U فاقد مردانگی کردن
denitrify U فاقد نیترات کردن
one track U فاقد قوه ارتجاعی
inexpessive U فاقد قوه فهماندن
incapacitation U فاقد صلاحیت کردن
irretentive U فاقد قوه ضیط
imperscriptible U فاقد اجازه نوشته
irretractile U فاقد قوه قبض
ineligible U فاقد شرایط لازم
shapeless U فاقد شکل معین
duty free U فاقد حقوق گمرکی
moneyless economy U اقتصاد فاقد پول
nonage U فاقد اهلیت قانونی
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
inerrancy U فاقد غلط و اشتباه
undocumented U فاقد مدارک قانونی
unthinking U فاقد قوهی تفکر
deaf U فاقد قوه شنوایی
unnerve U فاقد عصب کردن
unnerving U فاقد عصب کردن
asexual U فاقد خاصیت جنسی
stereotyped U فاقد نبوغ وابتکار
unnerves U فاقد عصب کردن
aplacental U فاقد جفت جنین
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
fatherless U فاقد مولف معلوم
unman U فاقد مردانگی کردن
unmanning U فاقد مردانگی کردن
agamous U فاقد الت جنسی
untune U فاقد هم اهنگی کردن
deafest U فاقد قوه شنوایی
deafer U فاقد قوه شنوایی
acheiria U فاقد قوهء لامسه
unnerved U فاقد عصب کردن
cleaned U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
clean U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
visionless U فاقد حس بینش ومال اندیشی
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
unaccounted U حساب نشده فاقد توضیح
inert U فاقد نیروی جنبش بیروح
cleanest U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleans U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualify U فاقد شرایط لازم دانستن
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
disqualified U فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies U فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifying U فاقد شرایط لازم دانستن
abranchiate U فاقد برانشی یادستگاه تنفس
coreless induction furnace U کوره القائی فاقد هسته
morons U فرد فاقد رشد فکری
desex U فاقد قوه جنسی کردن
desexualize U فاقد قوه جنسی کردن
color blind U فاقد حساسیت نسبت برنگ
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
moron U فرد فاقد رشد فکری
tone deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albino U شخص فاقد مواد رنگ دانه
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
albinos U شخص فاقد مواد رنگ دانه
tone-deaf U فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
apteral U ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
undemonstrative U فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
disbud U غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness U خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate U اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature U دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
clear air turbulence U اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
stateless person U شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque U ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualification U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman U فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualifications U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
want U فاقد بودن محتاج بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com