Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intervene
U
فاصله خوردن حائل شدن
intervened
U
فاصله خوردن حائل شدن
intervenes
U
فاصله خوردن حائل شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
swag
U
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork
U
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
delimiler
U
حائل
delimiter
U
حائل
interceptors
U
حائل
interceptor
U
حائل
propping
U
حائل
propped
U
حائل
prop
U
حائل
shutters
U
حائل
shutter
U
حائل
coaming
U
حائل
coamings
U
حائل
stayed
U
حائل
louver
U
حائل
testudo
U
حائل
interceptive
U
حائل
saddles
U
حائل
saddled
U
حائل
saddle
U
حائل
louvre
U
حائل
louvers
U
حائل
stay
U
حائل
fender
U
حائل
stayer
U
حائل
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
skidded
U
تیر حائل
barrier-free
U
بدون حائل
skid
U
تیر حائل
buttressed
U
حائل نگهدار
skidding
U
تیر حائل
skids
U
تیر حائل
stanchion
U
حائل نگهدار
retaining wall
U
دیوار حائل
bars
U
نرده حائل
false work
U
حائل موقت
buttress
U
حائل نگهدار
buttresses
U
حائل نگهدار
to i. light from anything
U
حائل نورشدن
buttressing
U
حائل نگهدار
bar
U
نرده حائل
fire guard
U
حائل اتش
fid
U
میله حائل
interception
U
حائل شدن
pellucid
U
حائل ماوراء
trips
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble
U
غلت خوردن معلق خوردن
tumbled
U
غلت خوردن معلق خوردن
tumbles
U
غلت خوردن معلق خوردن
trip
U
لغزش خوردن سکندری خوردن
flare wall
U
دیوار حائل خاکریز پل
semidetached
U
دارای یک دیوار حائل
buffer
U
ضربت خور حائل
heel
U
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
prop
U
حائل کردن یاشدن
heels
U
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
propping
U
حائل کردن یاشدن
propped
U
حائل کردن یاشدن
traverses
U
مانع حائل درب تاشو
gantries
U
زیر بشکهای حائل جراثقال
gantry
U
زیر بشکهای حائل جراثقال
palls
U
تابوت محتوی مرده حائل
intercepts
U
جدا کردن حائل شدن
intercept
U
جدا کردن حائل شدن
intercepting
U
جدا کردن حائل شدن
palling
U
تابوت محتوی مرده حائل
traversed
U
مانع حائل درب تاشو
traverse
U
مانع حائل درب تاشو
pall
U
تابوت محتوی مرده حائل
intercepted
U
جدا کردن حائل شدن
traversing
U
مانع حائل درب تاشو
palled
U
تابوت محتوی مرده حائل
grog
U
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
toes
U
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toe
U
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
filter
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
guards
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to drink wine
U
می خوردن شراب خوردن
cluster mill
U
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
guard-rail
U
ریل نگهدار حائل ریل
thwart
U
خنثی کردن حائل کردن
guard-rails
U
ریل نگهدار حائل ریل
thwarted
U
خنثی کردن حائل کردن
gaps
U
فاصله
head space
U
فاصله سر
spaces
U
فاصله
gap
U
فاصله
intermittence
U
فاصله
intermezzo
U
فاصله
range
U
فاصله
distances
U
فاصله
interval
U
فاصله
ranges
U
فاصله
hiatus
U
فاصله
spacing
U
فاصله
ranged
U
فاصله
em dash
U
خط فاصله ام
en dash
U
خط فاصله ان
discontinuance
U
فاصله
interregnums
U
فاصله
interregnum
U
فاصله
interregna
U
فاصله
single space
U
تک فاصله تو هم
equidistant
U
هم فاصله
space bar
U
فاصله زن
blank
U
فاصله
per saltum
U
بی فاصله
distance
U
فاصله
clearance
U
فاصله
space
U
جا فاصله
blank character
U
فاصله
diastema
U
فاصله
space
U
فاصله
unremittingly
U
بی فاصله
tele
U
فاصله
lengths
U
فاصله
blankest
U
فاصله
spaces
U
جا فاصله
length
U
فاصله
line to line spacing
U
فاصله سطور
tooth gap
U
فاصله دندانه
haul distance
U
فاصله حمل
focal length
U
فاصله کانونی
leading
U
فاصله خطوط
frequency spacing
U
فاصله فرکانس
focal distance
U
فاصله کانونی
track pitch
U
فاصله شیار
interrupted
U
فاصله دار
frequency distance
U
فاصله فرکانس
fiducial interval
U
فاصله اطمینان
spaced
U
فاصله دار
unspaced practice
U
تمرین بی فاصله
vertical interval
U
فاصله عمودی
f. distance or length
U
فاصله کانونی
white space
U
فاصله سفید
unit distance
U
با فاصله واحد
tritone
U
فاصله سه گام
tritone
U
فاصله سه اهنگ
diatessaron
U
فاصله یک چهارم
hard space
U
فاصله واصل
normal interval
U
فاصله معمولی صف
lattice spacing
U
فاصله شبکه
sight distance
U
فاصله دید
signal distance
U
فاصله علامتی
social distance
U
فاصله اجتماعی
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
space bar
U
فاصله گذار
space condition
U
شرط فاصله
space condition
U
حالت فاصله
spacing bias
U
پیشقدر فاصله
stadimeter
U
فاصله یاب
shouting distance
U
فاصله صدا رس
shim
U
فاصله پرکن
light gap
U
فاصله نور
piston clearnce
U
فاصله پیستون
period/stretch/lapse of time
U
فاصله زمان
mode interval
U
فاصله نما
polar distance
U
فاصله قطبی
magnet gap
U
فاصله هوایی
line spacing
U
فاصله خطوط
range meter
U
فاصله سنج
line spacing
U
فاصله سطر
respite _
U
فاصله استراحت
line spacing
U
فاصله سطرها
safe distance
U
فاصله بی خطر
light gap
U
فاصله روشنایی
known distance
U
فاصله معلوم
keyspace
U
فاصله کلیدی
removed
U
فاصله خانوادگی
focus
U
فاصله کانونی
focused
U
فاصله کانونی
focuses
U
فاصله کانونی
focussed
U
فاصله کانونی
focusses
U
فاصله کانونی
focussing
U
فاصله کانونی
input gap
U
فاصله اولیه
infighting
U
نبرد در فاصله کم
ignition spark gap
U
فاصله جرقه
ignition gap
U
فاصله جرقه
head space
U
فاصله سر تیربار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com