English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
habitue U مشتری مانوس
acclimate مانوس شدن
familiar U مانوس خودی
acclimated U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimates U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimating U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
muffed U ناشی
muffing U ناشی
mala filde U ناشی
due U ناشی از
maladroit U ناشی
muffs U ناشی
therefrom U ناشی از ان
skilless U ناشی
skill less U ناشی
even tual U ناشی
resultant U ناشی
ill U ناشی
dilettante U ناشی
amateurish U ناشی
descended U ناشی
result U ناشی
resulted U ناشی
resulting U ناشی
dilettanti U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
dilettantes U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
Due to U ناشی از
muff U ناشی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
issues U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
issue U ناشی شدن
negligent U ناشی از بی مبالاتی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
jackleg U ناشی نادرست
gaucherie U ناشی گری
gremie U بی تجربه و ناشی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
abnerval U ناشی از عصب
emanates U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
awkward U بی لطافت ناشی
emanated U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
rises U ناشی شدن
novices U ادم ناشی
novice U ادم ناشی
guttural U ناشی از گلو
adipic U ناشی ازچربی
rises U ناشی شدن از
privative U ناشی از محرومیت
internal U ناشی ازدرون
sequent U منتج ناشی
rise U ناشی شدن از
variorum U ناشی ازچندمنبع
stingy U ناشی از خست
emanating U ناشی شدن
rise U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
unperfect U ناشی نابلد
tisy U ناشی از مستی
rhapsodical U ناشی از احساسات
awkward age U سن خامکار [ناشی]
unskil U ناشی بی مهارت
irritative U ناشی از تحریک
resulted U ناشی شدن نتیجه
wind wave U موج ناشی از باد
result U ناشی شدن نتیجه
resulting U ناشی شدن نتیجه
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
war risks U خطرات ناشی از جنگ
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
shear crack U ترک ناشی از برش
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
wind wave U خیز اب ناشی از باد
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
occupation disease U امراض ناشی از کار
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
impiteous U ناشی از سخت دلی
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
rube U ادم دهاتی ناشی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
renunciatory U ناشی از انکار نفس
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
renunciative U ناشی از انکار نفس
ravening U حریص ناشی از حرص
ebb current U جریان ناشی از افت اب
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
inexpertly U ازروی ناشی گری
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
well-meaning U ناشی از قصد خوب
arise U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arising U رخ دادن ناشی شدن
flow U ناشی شدن فلو
internal U باطنی ناشی ازدرون
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
well meaning U ناشی از قصد خوب
proceed U ناشی شدن از عایدات
proceeded U ناشی شدن از عایدات
flowed U ناشی شدن فلو
flows U ناشی شدن فلو
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
derives U ناشی شدن از منتج کردن
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
derive U ناشی شدن از منتج کردن
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
lummox U ادم ناشی وخام دست
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
high cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com