English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inenarrable U غیر قابل رویت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
visible U نمایان قابل رویت
visible U قابل رویت
uncovered U واضح قابل رویت غیر سری
sensible U قابل درک قابل رویت
apparent U قابل رویت
chip U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
visibility U قابلیت دید قابل رویت بودن
helical U ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
macroscopic U قابل رویت
payable at sight U قابل پرداخت به محض رویت به رویت
visibles U کالاهای قابل رویت
Other Matches
sights U رویت
sight U رویت
at sight U به رویت
draft at sight U برات به رویت
sight U رویت کردن
angle of sight U زاویه رویت
at sight U بمحض رویت
sight draft U برات به رویت
option of inspection U خیار رویت
bill pay able at sight U برات رویت
anchor in sight U لنگر رویت شد
sights U رویت کردن
visibility U قابلیت رویت
seeing U بینش رویت
previews U قبلا رویت کردن
invisibles U معاملات غیرقابل رویت
invisible trade U تجارت غیرقابل رویت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف در رویت
preview U قبلا رویت کردن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
the pot calls the kettle black U دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
What brazen cheek ! Ilike your impudence . U بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
heliacal U ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
parallax U اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
subaqueous ranging U طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
reflected code U سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
angle of view U زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
invisible assets U دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
pot calling the kettle black <idiom> U دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sight U بازرسی کردن رویت کردن
sights U بازرسی کردن رویت کردن
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
achievable U قابل وصول قابل تفریق
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble U قابل حل
good U قابل
abler U قابل
able U قابل
sensible U قابل حس
solvable U قابل حل
thorough paced U قابل
acceptor U قابل
incapable U نا قابل
ablest U قابل
dissoluble U قابل حل
apt U قابل
qualified U قابل
capable U قابل
reproducible U قابل تکثیر
sociable U قابل معاشرت
realizable U قابل درک
realizable U قابل تحقق
merchantable U قابل فروش
fissionable U قابل شکافت
resistible U قابل مقاومت
representable U قابل عرضه
tolerable U قابل قبول
medicable U قابل معالجه
reproachable U قابل توبیخ
meltable U قابل ذوب
venial U قابل عفو
mentionable U قابل ذکر
merchantable U قابل معامله
adaptable U قابل توافق
mibeable U قابل استخراج
numerable U قابل شمارش
minable U قابل استخراج
drinkable U قابل اشامیدن
multipliable U قابل تکثیر
negotiate U قابل انتقال
reprouducible U قابل تولیدیاتناسل
negotiated U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiating U قابل انتقال
eligible U قابل انتخاب
remarkable U قابل توجه
omissible U قابل حذف
moot U قابل بحث
selective U قابل انتخاب
nota bene U قابل توجه
mistakable U قابل اشتباه
mobilizable U قابل تجهیز
expendable U قابل خرج
serviceable U قابل استفاده
separable U قابل تفکیک
selectively U قابل انتخاب
multiplicable U قابل تکثیر
moveable U قابل تغییر
tolerable U قابل تحمل
licensable U قابل اجازه
inventible U قابل اختراع
revocable U قابل برگشت
inventible U قابل جعل
revocable U قابل فسخ
justifiable U قابل توجیه
revealable U قابل مکاشفه
permeable U قابل نفوذ
irrecusable U غیر قابل رد
reversible U قابل نقض
applicable U قابل اجراء
digestible U قابل هضم
noticeable U قابل توجه
investigable U قابل رسیدگی
inflexional U قابل صرف
inhabitable U قابل سکنی
inheritable U قابل توارث
imaginable U قابل درک
inoculable U قابل تلقیح
revokable U قابل فسخ
revocable U قابل رجوع
detectable U قابل کشف
inquirable U قابل تحقیق
inspirable U قابل تنفس
insurable U قابل بیمه
interconvertible U قابل تبدیل
irrigable U قابل ابیاری
regrettable U قابل تاسف
judicable U قابل قضاوت
livable U قابل معاشرت
livable U قابل زندگی
liveable U قابل زیستن
liveable U قابل معاشرت
liveable U قابل زندگی
enforceable U قابل اجرا
enforceable U قابل اجراء
limsy U قابل انحناء
machinable U قابل تراش
restorable U قابل اعاده
flammable U قابل اشتعال
respirable U قابل تنفس
pivoting U قابل چرخش
inflammable U قابل اشتعال
justiciable U قابل دادرسی
kenspeckle U قابل شناسایی
leviable U قابل تحمیل
repairable U قابل جبران
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
limpsey U قابل انحناء
applicable U قابل اطلاق
excitable U قابل تحریک
limpsy U قابل انحناء
trustworthy U قابل اعتماد
livable U قابل زیستن
returnable U قابل برگشت
maintainable U قابل نگاهداری
reflexible U قابل انعکاس
passable U قابل عبور
passable U قابل قبول
propagable U قابل تکثیر
propagable U قابل ترویج
believable U قابل قبول
arguably U قابل بحث
arguable U قابل بحث
propagable U قابل تبلیغ
redeemable U قابل ابتیاع
prosecutable U قابل تعقیب
pursuable U قابل تعقیب
objectionable U قابل اعتراض
changeable U قابل تغییر
amenable U قابل جوابگویی
plausible U قابل استماع
pronounceable U قابل تلفظ
liable U قابل اطمینان
accountable U قابل توضیح
recoverable U قابل وصول
procurable U قابل حصول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com