English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
unbearable U غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
unbearably U غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
too much of a good thing U غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
Other Matches
unbearable U تحمل ناپذیر
insufferable U تحمل ناپذیر
beyond bearing U تحمل ناپذیر
intolerable U تحمل ناپذیر
unbearably U تحمل ناپذیر
insupportable U تحمل ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.> U تحمل ناپذیر
insufferably U بطور تحمل ناپذیر
insupportably U بطور تحمل ناپذیر
intolerably U بطور تحمل ناپذیر
sustainable U قابل تحمل
supportable U قابل تحمل
tolerable U قابل تحمل
tolerances U حدود قابل تحمل
intolerable U غیر قابل تحمل
tolerance U حدود قابل تحمل
tolerably U بطور قابل تحمل
unsustainable <adj.> U غیر قابل تحمل
insufferable U تن در ندادنی غیر قابل تحمل
smooth something over <idiom> U بهتریا قابل تحمل تر شدن
irremissible U بخشش ناپذیر غیر قابل عفو
incommutable U تبدیل ناپذیر غیر قابل تعویض
impartible U جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
inconsolably U تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
impervious U تاثر ناپذیر غیر قابل نفوذ
inconsolable U تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
renewable resources U منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
immedicable U درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable U زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
enduringness U تحمل
endurance U تحمل
tolerances U تحمل
passiveness U تحمل
tolerance U تحمل
longanimity U تحمل
toleration U تحمل
good humor U تحمل
take it <idiom> U تحمل مشکلات
frustration tolerance U تحمل ناکامی
bearable U تحمل پذیر
abhide U تحمل کردن
defrayal U تحمل هزینه
intolerableness U تحمل نا پذیری
sit down under U تحمل کردن
bearing capacity U گنجایش تحمل
tolling U تحمل خسارت
bearing capacity U فرفیت تحمل
good humouredly U با صبر و تحمل
weathered U تحمل یابرگزارکردن
weathers U تحمل یابرگزارکردن
bearing capacity U قدرت تحمل
tolls U تحمل خسارت
lie down under U تحمل کردن
to bear out U تحمل کردن
bide U تحمل کردن
to give support to U تحمل کردن
support U تحمل کردن
beyond bearing U غیرقابل تحمل
tolerable U تحمل پذیر
weather U تحمل یابرگزارکردن
forbore U تحمل کرد
toll U تحمل خسارت
keep up U تحمل کردن
thole U تحمل کردن
intolerancy U عدم تحمل
withstanding U تحمل کردن
withstand U تحمل کردن
sustained U تحمل کردن
endures U تحمل کردن
endured U تحمل کردن
endure U تحمل کردن
tolerating U تحمل کردن
tolerates U تحمل کردن
tolerated U تحمل کردن
withstands U تحمل کردن
withstood U تحمل کردن
suffers U تحمل کردن
suffered U تحمل کردن
suffer U تحمل کردن
tolerator U تحمل کننده
put up with U تحمل کردن
intolerability U تحمل ناپذیری
intolerance U عدم تحمل
vasbyt U تحمل کردن
impassibility U تحمل ناپذیری
forbearance U تحمل امساک
sufferable U تحمل پذیر
endurable U تحمل پذیر
sustains U تحمل کردن
experience U تحمل کردن
undergo U تحمل کردن
sustain U تحمل کردن
undergoes U تحمل کردن
undergoing U تحمل کردن
undergone U تحمل کردن
dure U تحمل کردن
dree U تحمل کردن
stand U تحمل کردن
experiences U تحمل کردن
fault tolerance U تحمل نقص
tolerate U تحمل کردن
experiencing U تحمل کردن
expected time U زمان تحمل
abiding U تحمل کننده
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
outstand U بیشتر تحمل کردن
stomachs U اشتها تحمل کردن
stomach U اشتها تحمل کردن
bearingly U از روی تحمل و بردباری
breaking load U حداکثر تحمل بار
taxpaying capacity U تحمل کل بار مالیات
borne U تحمل کرده یاشده
stomached U اشتها تحمل کردن
stress tolerance U تحمل فشار روانی
stomaching U اشتها تحمل کردن
gameness U طاقت تحمل مصائب
fault tolerance U قدرت تحمل نقص
to live through something U چیزی را تحمل کردن
intolerantly U بدون تحمل متعصبانه
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
comport U جور بودن تحمل کردن
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
tie U عضو تحمل کننده کشش
ties U عضو تحمل کننده کشش
to suffer a loss U ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
comported U جور بودن تحمل کردن
tail boom U پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
bearing U قسمت تحمل کننده بار
comporting U جور بودن تحمل کردن
comports U جور بودن تحمل کردن
to sustain a loss U ضر ردادن تحمل خسارت کردن
bete noire U ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
bears U تاب اوردن تحمل کردن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
to champ the bit U چیزیرابابی صبری تحمل کردن
at the top of one's bent U تا انجا که می توان تحمل کرد
bear U تاب اوردن تحمل کردن
watertight U اب ناپذیر
imperviable U نم ناپذیر
unchallenged U بحث ناپذیر
inappeasable U ناپذیر
waterproof U نم ناپذیر
waterproofed U نم ناپذیر
waterproofs U نم ناپذیر
broad shoulders U نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
tolerances U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
scaleweight U وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
on line fault tolerant system U سیستم تحمل خرابی درون خطی
tolerance U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
transients U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transient U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
inconsolable U دلداری ناپذیر
unassailable U یورش ناپذیر
air proof U هوا ناپذیر
unfeasible <adj.> U انجام ناپذیر
incommutably U تبدیل ناپذیر
incommutable U تخفیف ناپذیر
indispansably U بطورچاره ناپذیر
inexcitable U هیجان ناپذیر
uncontrollable U کنترل ناپذیر
inexecutable <adj.> U انجام ناپذیر
inscrutable U نفوذ ناپذیر
unaccountably U توضیح ناپذیر
incommensurable U سنجش ناپذیر
ineludible U گریز ناپذیر
unaccountable U توضیح ناپذیر
impracticable <adj.> U انجام ناپذیر
intangibly U بطورلمس ناپذیر
insusceptible U تایید ناپذیر
indisributable U بخش ناپذیر
indubious U تردید ناپذیر
incommutable U استحاله ناپذیر
imperturbable U تزلزل ناپذیر
uncontrollably U کنترل ناپذیر
incommensurable U مقایسه ناپذیر
incompressible U تراکم ناپذیر
incompressible U فشار ناپذیر
achromatic U رنگ ناپذیر
indefeasible U بطلان ناپذیر
infrangible U تجزیه ناپذیر
passives U اثر ناپذیر
passive U اثر ناپذیر
immortal U فنا ناپذیر
indefectible U خلل ناپذیر
indisciplinable U انظباط ناپذیر
unerring U خطا ناپذیر
irredeemable U پایان ناپذیر
irrecoverably U بطوراصلاح ناپذیر
indiminishable U کاهش ناپذیر
inextinguishably U بطورتسکین ناپذیر
irremediable U چاره ناپذیر
impassive U تالم ناپذیر
inirritable U تحریک ناپذیر
inseparable U تفکیک ناپذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com