English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
one another U یکدیگر
one a U یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
each other U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
application U استعمال
applications U استعمال
uses U استعمال
expenditure U استعمال
use U استعمال
employment U استعمال
interconnected U اتصال به یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
arm in arm U در دست یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
interconnect U اتصال به یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
smoking U استعمال دخانیات
employ U استعمال کردن
value in use U ارزش استعمال
employed U استعمال کردن
employing U استعمال کردن
misapplication U استعمال بیجا
employs U استعمال کردن
telescopy U فن استعمال دوربین
applies U استعمال کردن
misapplication U سوء استعمال
misusage U سوء استعمال
graphics U فن استعمال نمودار
applying U استعمال کردن
bilinguality U استعمال دوزبان
apply U استعمال کردن
bilingualism U استعمال دوزبان
overkill U استعمال بیش از حد
user cost U هزینه استعمال
abusive U سوء استعمال
law of use U قانون استعمال
overuse U استعمال مفرط
using U استعمال مصرف
abused U سوء استعمال
nicotian U دود استعمال کن
use value U ارزش استعمال
exercises U استعمال کردن
abusing U سوء استعمال
abusing U بد استعمال کردن
abuses U سوء استعمال
abuses U بد استعمال کردن
exercise U استعمال کردن
usage U عرف استعمال
abused U بد استعمال کردن
usage U نحوه استعمال
tutoyer U استعمال کردن
ill usage U سوء استعمال
ill use U بد استعمال کردن
unworn U استعمال نشده
usages U نحوه استعمال
abuse U بد استعمال کردن
usages U عرف استعمال
abuse U سوء استعمال
exercised U استعمال کردن
desuetude U عدم استعمال
applications U موارد استعمال
application U موارد استعمال
riflery U استعمال تفنگ
disuse U عدم استعمال
maltreatment U سوء استعمال
cranage U استعمال جرثقیل
uses U استعمال مصرف
use U استعمال مصرف
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
abut U به یکدیگر ضربه زدن
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
hand in hand U دست دردست یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
nicotian U استعمال کننده دخانیات
mitering U استعمال تاج اسقفی
mitring U استعمال تاج اسقفی
catachresis U استعمال غلط کلمه
vernacularism U استعمال زبان محلی
law of disuse U قانون عدم استعمال
malapropism U سوء استعمال کلمات
users U استعمال کننده کاربر
dosages U مقدار استعمال دارو
dosage U مقدار استعمال دارو
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
outward application U استعمال برونی یا خارجی
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
user U استعمال کننده کاربر
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
petroleur U کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com