English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
So much for that. <idiom> U اینقدر [کار یا صحبت و غیره ] کافی است درباره اش. [اصطلاح روزمره]
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
swerve U عدول کردن طفره زدن
swerving U عدول کردن طفره زدن
swerves U عدول کردن طفره زدن
swerved U عدول کردن طفره زدن
eludes U طفره زدن دوری کردن از
elude U طفره زدن دوری کردن از
eluded U طفره زدن دوری کردن از
eluding U طفره زدن دوری کردن از
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
marinade U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
speak U صحبت کردن
talk U صحبت کردن
talks U صحبت کردن
talked U صحبت کردن
speaks U صحبت کردن
confabulate U صحبت کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffled U تودماغی صحبت کردن
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffle U تودماغی صحبت کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
sniffles U تودماغی صحبت کردن
to switch on U طرف صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
unlace U بند کفش و غیره را باز کردن گشودن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
reservations U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
parries U سد کردن دفاع مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم کردن
parrying U سد کردن دفاع مستقیم
parry U سد کردن دفاع مستقیم
direct laying U روانه کردن مستقیم
parried U سد کردن دفاع مستقیم
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
direct U مستقیم راست راهنمایی کردن
directed U مستقیم راست راهنمایی کردن
direct pressure U تعاقب کردن مستقیم دشمن
dresses U اهار زدن مستقیم کردن
indirect fire U روانه کردن غیر مستقیم
dress U اهار زدن مستقیم کردن
directs U مستقیم راست راهنمایی کردن
directive U دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives U دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
regie U اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
SGML U استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
spatula U مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
spatulas U مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
right U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted U مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
isolation U مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
fusion welding U اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
deflections U طفره
dodgy U طفره رو
balker U طفره رو
subterfuges U طفره
procrastinator U طفره رو
balky U طفره رو
procrastination U طفره
stick-in-the-muds U طفره رو
dalliance U طفره
runaround U طفره
put off U طفره
elusive U طفره زن
tergiversator U طفره رو
deflection U طفره
stick in the mud U طفره رو
goldbrick U طفره رو
stick-in-the-mud U طفره رو
shirk U طفره رو
shirks U طفره رو
evasion U طفره
truant U طفره رو
truants U طفره رو
shirking U طفره رو
dallier U طفره زن
evasive U طفره زن
elusion U طفره
ca'canny U طفره
subterfuge U طفره
jink U طفره
shirked U طفره رو
avoidance U طفره
evasions U طفره
dodger U طفره رو
dodgers U طفره رو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com