English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to profit by the accasion U موقع را مغتنم شمردن
gain opportunity U فرصت را مغتنم شمردن
To seize the opportunity . To take time by the forelock . He is an opportunist. U فرصت را غنیمن ( مغتنم ) شمردن
snap at U غنیمت شمردن
to take a of U غنیمت شمردن
To seize an opportunity . U فرصت را غنیمت شمردن
to seize the opportunity U فرصت را غنیمت شمردن
valuer U ارزش قائل شونده
valuers U ارزش قائل شونده
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
valorize U ارزش قائل شدن برای
depreciation U کم ارزش شمردن
pleasurable U لذیذ مغتنم
to hold in contempt U پست شمردن کوچک شمردن
We would like to take this opportunity to … U مواقع را مغتنم شمرده ...
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
spoil U غنیمت
forays U غنیمت
spoiled U غنیمت
spoiling U غنیمت
spoils U غنیمت
booty U غنیمت
foray U غنیمت
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
booty U غنیمت جنگی
plunder U به غنیمت گرفتن
plunders U به غنیمت گرفتن
plunders U یغما غنیمت
plundering U به غنیمت گرفتن
plundering U یغما غنیمت
capturing U غنیمت گرفتن
capture U غنیمت گرفتن
captures U غنیمت گرفتن
booty of war U غنیمت جنگی
There is no time like the present . <proverb> U دم غنیمت است .
plunder U یغما غنیمت
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
trophy of war U غنیمت جنگی از دشمن
To capture as booty . U غنیمت جنگه گرفتن
It is a gain . U اینهم خودش غنیمت است
One must take time by the forelock . U وقت را باید غنیمت شمرد
to prize a ship U کشتی رادردریابه غنیمت بردن
to make ap a ship U کشتی را در دریا به غنیمت بردن
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
You might as well take advantage of the savings. U این مقدار پس انداز هم غنیمت است
prize money U پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
tellers U قائل
teller U قائل
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
euhemerism U قائل شدن
disallow U قائل نشدن
disallows U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
ditheist U قائل بدوخدا
discriminator U قائل به تبعیض
forejudge U تبعیض قائل شدن
forjudge U تبعیض قائل شدن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
discriminate U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
discriminates U تبعیض قائل شدن
price U بها قائل شدن
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
prices U بها قائل شدن
make an exception U استثناء قائل شدن
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
prized U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
tallies U شمردن
tally U شمردن
tallying U شمردن
tallied U شمردن
figuring U شمردن
repute U شمردن
put down as U شمردن
account شمردن
rate U شمردن
rates U شمردن
To count up to ten . U تا ده شمردن
figure U شمردن
figures U شمردن
to count down U شمردن
counts U شمردن
counting U شمردن
enumerates U شمردن
to tell over U شمردن
tell over U شمردن
enumerated U شمردن
counted U شمردن
count U شمردن
enumerating U شمردن
reckons U شمردن
reckoned U شمردن
reckon U شمردن
enumerate U شمردن
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
minimised U کوچک شمردن
validated U نافذ شمردن
validates U نافذ شمردن
validating U نافذ شمردن
minimises U کوچک شمردن
despising U خوار شمردن
despises U خوار شمردن
tell off U شمردن وکنارگذاردن
honor U محترم شمردن
misprize U ناچیز شمردن
validate U نافذ شمردن
miscount U غلط شمردن
despise U خوار شمردن
despised U خوار شمردن
abominates U ناپسند شمردن
minimising U کوچک شمردن
cheapening U ناچیز شمردن
cheapened U ناچیز شمردن
cheapen U ناچیز شمردن
disapproves U ناپسند شمردن
disapprove U ناپسند شمردن
abominate U ناپسند شمردن
abominated U ناپسند شمردن
abominating U ناپسند شمردن
contemn U حقیر شمردن
cheapens U ناچیز شمردن
minimize U کوچک شمردن
minimized U کوچک شمردن
minimizes U کوچک شمردن
minimizing U کوچک شمردن
think nothing of U ناچیز شمردن
saints U مقدس شمردن
saint U مقدس شمردن
contemn U خوار شمردن
make nothing of U ناچیز شمردن
delegation of authority U مجاز شمردن
numbers U نمره شمردن
take stock of <idiom> U شمردن فرصتها
disdained U خوار شمردن
disdaining U خوار شمردن
sancify U مقدس شمردن
number U نمره شمردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com